-
پنجره خود شناسی آقای« جو» و دوست او« هَری»
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1401 09:50
پنجره جو هری(هاری) دوتا خط عرضی رو تخته کشیده و وبا یک علامت جمع (+) به چهار قسمت مساوی(چهارتامربع) تقسیمش کرده، در هرکدام چیزایی نوشته که برام خوانا نیست .حالا توضیحات هر کدام از چهار قسمت را داره ضبط می کنه برای دانشجوهاش. یه قسمت از شخصیت مون را خودمون می شناسیم و به دیگران میگیم اینجوری ام .مثلا من آدم رو راست یا...
-
یه چیزی بگم اشک تون دربیاد
شنبه 6 اسفندماه سال 1401 06:00
دیشب جایی مهمان بودیم ،گفتند زنی شوهر مبتلا به بیماری سرطان خود را ،که تحت درمان شیمیایی بوده و فعلا بهبودی نسبی پیدا کرده،ول کرده رفته استرالیا پیش دخترش. همه تف و لعن میفرستادند. یکی از میان آن جمع گفت خبر داره که آقاهه به قاضی با اصرار میگفته چه سر (یا راز ) بین شما و همسر من است که من با اصرار میگم این بند را...
-
میزان مورد نیاز هیجان برای هر انسان
جمعه 5 اسفندماه سال 1401 09:29
نوشتن در بلاگ اسکای، گاهی از هیجاناتم می کاهد و گاهی هیجان زده تر م میکند. انسان در حالت نوزادی چهار هیجان ترس،خشم،شادی و غم را با خود به عنوان پایه هیجانات دارد، ولی هیجان عجله و هیجان تعجب و ...(هیجانات مرکب)در طی زندگی در انسان شکل می گیرد. هفته ای که گذشت ، با روز عید مبعث مصادف با روز تولد ۶۴ساله شدن من ،برایم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1401 15:45
به خط و خال گدایان مده خزینه دل به دست شاهوشی ده که محترم دارد. نه هر درخت تحمل کند جفای خزان غلام همت سروم که این قدم دارد
-
تاثیر ورشکستگی مالی،جنگ،بازنشستگی بر روابط همسر ها
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1401 11:27
دانشجوی مامایی برای دریافت مدرک کارشناسی ارشد ،منتظر به تصویب رسیدن موضوع مورد اشاره ،در هییت داوران هیئت علمی دانشکده خود می باشد.چه ربطی به رشته مامایی میتونه داشته باشه
-
زندگی عادلانه نیست
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1401 08:30
اما تنها چیزیه که داریم
-
من که باشم که برآن خاطر عاطر گذرم ؟
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1401 06:33
تو دانشکده عادت داشتم به هر کسی میرسم بگم عرض سلام ،عرض ادب.شنیدک درباره ام چیزایی میگویند یه عده میگن اعتماد به نفس نداره خودش را کم می بینه ،یه عده گفتن چاپلوسه یه عده گفتن زرنگیشه ،یه عده گفتن تواضعش ستودنیه چیزای دیگه ... شما چند احتمال دیگه به ذهن تون میرسد؟
-
دایره دوستان
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1401 06:24
متاسفانه من هر دوستی را به دلیلی از خودم دور می اندازم و توفیق را از خود میگیرم در کنارشان باشم و از تنهایی در بیام .یکی را چون قشنگ نیست ،یکی را چون حرفای جیز می زنه ،یکی را چون فقیر و محتاج است ،یکی را چون پولدار و از نظر من پر افاده است ،بکی را چون ناصح است،یکی را چون خودش را زرنگ میدونه (حدس منه )یکی را چون بیمار...
-
تو ذوق زدن
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1401 07:12
کلاغ میزنه تو ذوق عندلیب ،تو شعر سعدی. (چه عجب گر فرو رود نفسش،عندلیبی غُراب هم قفس اش)…؟؟؟ گاهی دیده ام وبلاگیست هایی بوده اند که رنجش خود را از کسانی که تو ذوق شان زده اند (بیان کرده اند)،نالیده اند. کز نیستان تا مرا بُبریده اند ،از نفیرم مرد و زن نالیده اند. بعضی از ما آدما خلاقیت کُش هستیم،خب هر کس به طریقی خلاقیت...
-
بخوان به نام پروردگارت .ن و القلم
دوشنبه 1 اسفندماه سال 1401 04:08
هرکدام از ما که وبلاگ داریم علائقی داریم که از آن می نویسیم ،یکی میگه بذار این تجربه ام را بنویسم شاید برای کسی مفید بود ،یکی از ما میخواد دلش خالی بشه و براش اهمیت نداره دیگران پند گیرند یا ملال.یه دوست عزیز شایق است نظر دیگران را هم بداند و آن دیگر وبلاگیست دوست داره تبادل نظرات را جمع بندی کنه و نتیجه ای از آن را...
-
همسر و مادرش
شنبه 29 بهمنماه سال 1401 23:01
سال ۱۳۶۱ بود، بیست و چهارمین سال تولدم را در کنار پرستاران خدمت کننده به رزمندگان میگذراندم،( در اندیمشک, بیمارستان صحرایی، تحت مدیریت دکتر رهنمون،)که مادرم خبر دادند بشتاب که پاشنه درب خانه مان را این خواستگارسمج و مادرش ،عنقریب از جا برخواهند داشت و دیر کردن باعث پشبمانی است. وامروز چهل سال از آن روز میگذرد که چشمم...
-
ایجاد احساس گناه در دیگران
شنبه 29 بهمنماه سال 1401 15:19
برادر پیام داده یه نهار میخواستی به برادر زاده ات ،مهمانی بدهی. این شکرد ایجاد احساس گناه است .به خودت نگیر.او(شبنم) هرگاه دوست داشته باشد میتواند به خانه ام بیاید، ولی برای آنکه از ارزش های خودش میخواهد پیروی کند و اجتماعی نباشد و رابطه ایجاد نکند نمی اید یا می آید میخورد و بدون کسب اجازه از صاحب خانه (عمه اش)می رود...
-
مبعث
شنبه 29 بهمنماه سال 1401 14:28
سالگرد نزول قرآن و امر به قرائت به نام رب بر زمینییان مبارک
-
تقارن عید مبعث با...
شنبه 29 بهمنماه سال 1401 07:21
جالبه که امسال روز تولد من و عید مبعث حضرت پیامبر متقارن شده اند.۶۴ سال پیش مادرم در سن بیست وسه سالگی دچار درد زایمان شد و مامای محلی(سیده بانو بیگم میر عظیمی)را به کمک طلبیدند تا از تجربه اش استفاده کنند.مادربزرگ و خاله خاطرات آن روز را برایم گفته اند .از مادرم تا زنده بودند ،سوآل می کردم چه احساسی داشته است .مادر...
-
تولد من
شنبه 29 بهمنماه سال 1401 01:21
۶۴ سال پیش در چنین موقعی مادر نازنینم به درد زایمان دچار شد و ننه بیگم(مامای محلی ) به بالینش فراخوانده شد تا کمکش کند من دنیا بیایم.خدا هردوی آنها را بیامرزد.
-
تولد رضوان
شنبه 29 بهمنماه سال 1401 01:15
سلام.تو کلاس برای دانشجویان اتاق عمل و تغذیه و مامایی و پرستاری ، درس می دادم.(روان شناسی عمومی را).بحث هیجان بود.برایشان گفتم فروید معتقد بود دوتا غریزه هست غریزه مرگ و غریزه جنسی «زندگی». و چهار هیجان اساسی و اصلی ترس،غم،عشق«شادی»،خشم. وداد سخن از ادبیات فارسی راجع به عشق و گفتن از غریزه جنسی با مبناهای مذهبی،یک...
-
شبنم
جمعه 28 بهمنماه سال 1401 18:44
اسم دختر برادرم هست.مادرش در هشت ماهگی او دچار بیماری ام اس شده و الان که بیست و چهار ساله شده ،هنوز در بد حالی شدید ،ولی زنده است.این دختر با من صحبتی ندارد و مرا ناصح همه چیز دان می داند.عصر امروز پدرش (برادرم)گلایه داشت که چرا او را مهمان به ناهار نکردی تو نمی دانستی مادرش در بیمارستان بستریست؟ نمی داند که دخترش...
-
عصر جمعه با شما
جمعه 28 بهمنماه سال 1401 17:44
بعضی ها عصرای جمعه دل شون میگیره،هیشکی هم نمی دونه چرا،ولی من حدس می زنم با خودشون فکر می کنند ،خب اینم یه هفته دیگه،که چی ؟ز کجا آمده ام ،آمدنم بهر چه بود؟به کجا می روم آخر؟ننمایی وطنم؟
-
۲۳ نشانه برای آنکه بفهمید,مرد مورد علاقه تان دوست تان دارد(میلاد حیدری)
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1401 21:36
میلاد حیدری 10 مرداد 1399 آیا در رابطهای هستید که ظاهرا خوب پیش میرود اما مطمئن نیستید این احساس دو طرفه باشد؟ آیا از خودتان میپرسید ” او مرا دوست دارد؟”. شما عاشق مرد زندگیتان هستید اما آیا او هم شما را دوست دارد؟ همه ما ممکن است در بعضی مواقع احساس ناامنی کنیم، به ویژه وقتی نگران خراب شدن رابطهمان هستیم و خطر...
-
وقتی داداش کوچولو ورشکسته شده بود
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1401 10:36
لطف و محبت ها امروز حالم خوب خوب خوبه .اوضاع دور و بر من تا حدودی رنگ آرامش به خود گرفته, همسر خوب و آرام دورا دور تحت نظر داشت مرا, خیلی محتاطانه میگفت مواظب خودت هم باش, درگیر شدن در مشکلات ,برای سلامت لرزان تو کمی تا قسمتی, خطرناکه حواست باشه. مدت سه هفته است حتی یک آهنگ هم گوش نداده ام ,فقط میگم خدا اگر منو به این...
-
جایی برای فریاد زدن
سهشنبه 18 بهمنماه سال 1401 08:57
آیا وبلاگ ها جایی هستند تا تو فریاد بزنی ،«خفه شدم»؟ جایی امن؟ آیا جایی است که تو با اطمینان از مکنونات قلبی خود سخن بگویی؟ چرا آمار نویسندگان در وبلاگ ها روز به روز بالاتر می رود؟ آیا آنان که نوشته اند،از درد وغم رها شده اند؟ تاریخچه وبلاگ نویسی من در بلاگ اسکای، به سال۸۲ برمیگرده. از کلاس چهارم دبستان که خواندن...
-
بنویسیم
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1401 11:39
با خودم مرور میکنم کدام را بنویسم.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 بهمنماه سال 1401 12:36
روزهای عید که رد میشن،دل من میگیره،شاید چون به انداره کافی ...
-
روز پدر
شنبه 15 بهمنماه سال 1401 17:04
روز پدر بر پدر شده ها مبارک
-
انوری میگه:
شنبه 15 بهمنماه سال 1401 10:38
در مدح شاه سلیمان ای مُلک ترا عرصه عالم، سرکویی از ملک تو تا ملک سلیمان ،سرمویی بی موکب جاه تو فلک، بیهده تازی با حجت عدل تو ستم ،بیهده گویی خاقانت نخوانم که سزاوار خطابت حرفی نستد هیچ زبانی ز گلویی تو سایه یزدانی و بی حکم تو کس را از سایه خورشید نه رنگی و نه بویی مهدی جهانی تو که دجال حوادث از حال به حالی شده وز خوی...
-
عایشه بنت الشاطی مصری
شنبه 15 بهمنماه سال 1401 05:47
بنت الشّاطی کتاب و مقالاتی در باره جنبش فمینیست چاپ کرد. او در کتاب المفهوم الاسلامی لتحریر المرأة تساوی زن و مرد به مفهوم جدید آن را نمیپذیرد، اما بر اینکه زن و مرد یکدیگر را کامل کرده و برای تحقق بخشیدن به کمال وجودی خود به همدیگر نیاز دارند، تأکید میکند. به اعتقاد وی، هر چند مطابق آیات قرآن ، مردان بر زنان حق...
-
سوهان روح
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1401 19:29
علت نوشتنم، سوآل پسر عزیزم است.«مامان!در چنین مواقع چه باید کرد؟» واقعا ناراحته از پیشامد جدایی این دونفر. میگه :«به نظر نمی رسید از هم دلگیر باشند،یعنی تا این حد؟!». آقای جوان ،فقط سی و هشت سالش شده، که انرژی اش ته کشیده.دیگه کم کم داره یکسال میشه که خانم با بچه هاش خونه مادرش است و آقای سی و هشت ساله خونه اجاره ای...
-
دلگیر شدن هام
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1401 06:23
خاله جوانتر از مامان،به همراه مادربزرگ ،مادرم را در امر زندگانی ،خیلی کمک میکردند تا از پس بچه داری بر بیاید، تا اینکه کلاس اول را شروع کردم و خاله به خانه بخت رفت.دایی جوان هم پس از انتخاب شغل آبرومند در کلاس سوم دبستان من همسری کدبانو انتخاب کرد و برای ماموریت شغلی به شهر دیگر رفت .حالا دختر خاله و دختر دایی حوانتر...
-
نوه جونی
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1401 09:35
ساعت ده صبح بود که پسرم زنگ زد ،میشه دخترم را بیارم خونه شما؟مامانش تدریس داره.نه تنها حاضر بودم قبول کنم،بلکه خوشحال هم شدم.فوری ،فوری سه مرتبه گفتم البته،چی بهتر از این؟کاش همیشه نیاز به کمک من داشته باشید تا توفیق دیدار نوه نصیب من نیز بشود.دل تو دلم نبوده که در وابشه و در آستانه در ، زیبا روی ِِِشیرین سخن را...
-
یاد پدر
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1401 14:08
دیشب خواب پدرجان را دیدم که وسط گل قالی(نه ببخشید در مرکز اتاق نشیمن)در حالت غمگین نشسته اند و من(منی که ارزوی دیدن یکبار دیگر ایشان را دارم)در عالم رویا از کنارشان رد می شوم و نه حال می پرسم از ایشان،نه احوال.خدا مرا ببخشد،شاید به خاطر آنکه ایشان یکبار فقط،یه سیلی زیر گوشم نواختند،که زبان درازی کردم،و بعد هم سخت...