-
خود شکن، آیینه شکسته خطاست
دوشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1404 10:45
اگر به شما بگن:«آیینه» به عنوان موضوع صحبت(نه موضوع انشا)،چی به ذهن تان می رسد؟ به ذهن من می رسد شعر :«دختر زشت»سروده «مهدی سهیلی». خدایا بشکن این آیینه ها را که من از دیدن آیینه سیرم مرا روی خوشی از زندگی نیست ولی از زنده ماندن ناگزیرم شعر دختر زشت مهدی سهیلی را در کتاب اشک مهتاب دیدم ،خواندم و از بر شدم. شاید چون...
-
صفحه حوادث روزنامه ها
یکشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1404 04:24
از بچگی با روزنامه به عنوان خواندنی آشنا شدم و متوجه شدم هر روزنامه پا ورقی داره، صفحه حوادث داره و یاد داشت سر دبیر داره.آنچه مرا به خود جذب کرد به خاطر ماهیت هیجانی اش ، صفحه حوادث بود.در دوران دانشجویی متوجه شدم یکی از بخش های بیمارستان های عمومی بخش روان پزشکی است که بیماران خاص دارد.وسوسه می شدم به ان بخش سرک...
-
دوستش دارم این خاطره را
جمعه 26 اردیبهشتماه سال 1404 07:55
همسر به خانه رسید عصر بودگفت لباس بپوش با هم بریم بیمارستان فیض(مرکز دانشگاهی چشم پزشکی)کارگر کارخانه مان بستریه ببینیمشو تو سفارشش را به پرستاران بخش بکنی تا من رو سفید شوم و سر بلند.گفتم من مربی بخش روان پزشکی بیمارستان های الزهرا و خورشید و فارابی هستم و در مرکز چشم پزشکی فیض آشنا ندارم کسی آنجامرا نمی شناسد و در...
-
بخوانم وبنویسم تا لذت نصیبم شود
جمعه 26 اردیبهشتماه سال 1404 06:17
خوندن مجله ای به نام صهبا در سن 10 -11 سالگی(قصه های کودکان)آغاز یواشکی خوندن های من و اثر خواندن بردانشم وبینشم شد.اون روزها تکرو بودم بر خلاف یک همسن خودم(مذکر)که اسمارتیز هاش را تک خوری می کرد و به کسی تعارف نمی کرد.یادمه بازی هایی هم با خواهر درخانه طناب بازی و لی لی)و با برادر های کوچکتر عصر ها(گرگم به هوا) و با...
-
فریب هوش مصنوعی دادن ممنوع
پنجشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1404 06:34
همسرم گناه خواب موندن اش و دیر رسیدنش به محل کار را گردن من می اندازد متوجه هستم. این یک موقعیت ناخوشایند و ناراحتکننده است که همسرتان مسئولیت تاخیرش را به شما نسبت میدهد. در اینجا چند نکته برای رسیدگی به این وضعیت و بهبود ارتباط با همسرتان ارائه میدهم: ۱. همدلی و درک: به احساسات او گوش دهید: سعی کنید به حرفهای...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1404 03:40
-
عشق من بود مادرنازنینم
سهشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1404 09:47
حالا که نوه داری را قبول کرده ام،متوجه شده ام مادرم با چه سختی هایی بچه های من و خواهر و برادرانم را نگه داری می کرده مبادا آب تو دل ماها تکون بخوره و ما در قدر دانی از او چقدر کوتاهی کرده ایم(یا ناتوان بوده ایم ) خدا روح مادرم را شاد گرداند..دیشب در خواب مادر عزیزم را دیدم که لباس بسیار قشنگی داشت که هر کدام ما...
-
یه خاطره مربوط به سال 86
جمعه 19 اردیبهشتماه سال 1404 17:43
فکر میکنه چون شصت و شش سال و دو ماه و بیست و یک روز از عمرم میگذره و پرستار هم بوده ام و مادر وهمسرهم بوده ام و عروس یه مادر شوهر وهمسایه 47 واحد آپارتمان هم بوده ام و تعداد زیادی دانشجوی پرستاری تربیت کرده ام میتوانم خاطراتم را بنویسم و نشرد هم . نمی داند من سعی می کنم چیزی به خاطر نیاورم. اما بگویم برای شما از خاطره...
-
یه احتمال بعید از نظر من ولی جالب
جمعه 19 اردیبهشتماه سال 1404 12:10
همسر برادرم با خواهرهمسرم علیه من تبانی می کنند. متاسفم که این شرایط سخت را تجربه میکنید. تبانی و اختلاف بین اعضای خانواده میتواند بسیار آزاردهنده و استرسزا باشد. در این شرایط، مهم است که با دقت و تدبیر عمل کنید تا از تشدید تنشها جلوگیری شود و بتوانید راهحلی برای بهبود روابط پیدا کنید. اولین قدم: ارزیابی دقیق...
-
یادتونه برنامه :«هشیارم، بیدارم، از تبلی بیزارم»را؟
چهارشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1404 15:06
نوشته های زیبا رویان وبلاگ نویس را میخونم و به قلم شان آفرین می گویم.چه خوب که تمام تلاش خود را میکنند تا احساسات خود را به جان واژه ها بریزند شاید ما بتوانیم رمز گشایی کنیم.خود تلاش شان جالب است و وقتی به بعدی از ابعاد این حس ها آگاه می شوم بیشتر خوشم می آید. کاش هر انسان یه حدی می دانست چگونه می شود از احساس خود...
-
دومین شنبه /یکشنبه(اول هفته)ماه اردیبهشت که با نوه گذشت
دوشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1404 06:25
رفتن پیش نوه(خونه شون)تا تنها نباشه(وقتی مامانش سر کار میره(تدریس)برای من، مث مسافرت شیرین و جالبه ؛فقط وقتی به خونه بر میگردم دیگه نفس برام نمونده.هر صبح هفت (7)میرم منزل شان(کوی اساتید دانشگاه)و عصر پنج (5)بر میگردم.فضای سبز و تعاونی کوی، (برای خرید)برام جالبه در کنار نوه جان.(دختر کوچولوی پر تلاش).وقتی دست کوچولوش...
-
چت با هوش مصنوعی
شنبه 13 اردیبهشتماه سال 1404 05:44
پسر دوستم معتاد به مواد افیونی است .او بی توجه به پسرش دایم در سفر های تفریحیاست . متاسفم که میشنوم پسر دوستتان با اعتیاد دست و پنجه نرم میکند و دوست شما در این شرایط در سفرهای تفریحی به سر میبرد. این یک وضعیت بسیار دشوار و پیچیده است. رفتار دوست شما ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد: انکار: او ممکن است در حال...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1404 06:48
به گزارش رکنا، زن خسته و شکسته از خبری که افسر پرونده به او داده بود در انتظار آمدن سایر اعضای خانواده اش روی نیمکت نشسته بود .نگاهش را به در دوخته بود و قطرات اشک از روی گونه اش سر می خورد و روسری آبی اش را خیس می کرد . کنارش نشستم و تسلیت گفتم . مات و مبهوت نگاهم کرد .گفتم میدانم حال مساعدی ندارید اما من اینجا هستم...
-
فعلا
پنجشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1404 06:47
-
خدا حفظ شان کند،
دوشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1404 12:52
همه کسانی را که، دوست شان دارید. برایتان بمانند ؛همچون گلی شکفته در نظر.آنها که امیدوارید؛ به برکت وجودشان. همواره بر مدار آرامش و رشد استوار باشید به عنوان جای پا. دوستانی که برایم آرزو کردند سلامت باشم ،محبت کردند و خوشحال شدم. دنیا روزی بر له ماست و روزی بر علیه ما. خدا کند توفیق یابیم از آن روزهایی که بر له ماست...
-
اولین شنبه اردیبهشتی
شنبه 6 اردیبهشتماه سال 1404 08:30
شنبه گذشته ساعت هفت و نیم رفتم آزمایشگاه جواب آزمایشی ام را گرفتم و بعد پیاده به سوی کتابخانه مرکزی شهرداری و عضویت و سپس بازار کفش و انتخاب یه کفش مجلسی پاشنه کوتاه ولی ساده و در عین حال زیبا و سپس بازار عمده فروشان (باغ قلندر ها) در خیابان حکیم و تا ساعت پانزده که در خانه بودم با بدنی هلاک و خسته از راه...
-
تاثیر دعا ها و ارزوهای خوب شما
جمعه 5 اردیبهشتماه سال 1404 17:59
سلام.ممنون از همه عزیزانی که دعا کردند به برادرم.خبرم کردند که حالش بهتر شده هشیاریش برگشته و توانسته بیاشامد.همسرش بر بالینش است.من فقط دوازده ساعت کنار بالینش ماندم.دوستاش اومدند ملاقاتش ولی بهوش نبود و ناراحت رفتند.امروز همسرش که توانسته بود انرژی اش را باز یابد بر بالینش حاضر شده و خوشحال است حالش بهتر است.مرا در...
-
خبر آمد خبری...در راه است
پنجشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1404 15:10
دختر برادرم خبر داد پدرش با تشخیص اسیدوز در بیمارستان بستری شده .هراسان تو سر زنان تا بیمارستان دویدم و او را در خواب عمیق دیدم.نشان به اون نشان از ساعت ۱۵ دیروز تا همین الان در کنار او در بیمارستان( اورژانس) هستم ولی به هوش نیامده .به محرک های دردناک فقط،پاسخ میده.
-
قدم دومین ماه بهار بر شما مبارک
چهارشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1404 04:37
سلام. ماه اردیبهشت آمد و من متوجه اومدنش نشدم از بس سرم مشغول نوه زیبای کوچولو(دختر) بود .براش قصه صوتی گفته بودم و فرستاده بودم ،گوش داده بود و از حفظ شده بود(نصفه /نیمه).مامانش می گفتند هر شب تا به قصه با صدای شما گوش نکنه، خوابش نمی بره.البته که تا حدودی دلگرمی دادن به من بود، چون یه شب خونه شون ماندم(بنا به اصرار...
-
سلامتت را
دوشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1404 09:38
بهترین و موثرترین غذا برای عضله سازی چیست؟ اگر میخواهید عضله بدون چربی به دست آورید، باید یک رژیم غذایی مناسب و برنامه تمرینی قدرتی داشته باشید. هر چقدر هم ورزش کنید، اگر برنامه غذایی اصولی و مناسی نداشته باشید، پیشرفتی نخواهید کرد و به عضله سازی نخواهید رسید. مهمترین غذاها برای عضله سازی، مواد غذایی پروتئینی است...
-
قیمت عروسک خرسی
چهارشنبه 27 فروردینماه سال 1404 13:22
در دیجی کالا تبلیغش را دیدم. خرید آن را به عنوان هدیه برای بچه های بی مادر توصیه اکید می کنم. کادو بهتر ازین نیست. دختر بچه معصوم همسایه مون دارای مادر همیشه مشغول (... ) می باشد.همواره مادر را خسته و عصبی دیده.در آغوش گرفته نشده.نوازش نشده.با عروسک خرسی خود رو نیمکت نشسته بود.ازش سوآل کردم :«نی نی توست ؟» .بدون معطلی...
-
یه روز سه شنبه از ماه اول سال که جالب بود
چهارشنبه 27 فروردینماه سال 1404 04:05
دیروز خونه نوه ها بودم تا ... از نظر خودم روز جالبی بود. خدا کند روز های جالب مان تکرار شود. گرچه ده نفر از دوستام خواسته بودند در گرد همایی(کنار زاینده رود)حضور یابم؛ولی فرصت بودن در کنار نوه کوچولوی ناز را ، غنیمت شمردم.و روز پر بار باهم گذراندیم. نوه جونی (دختر کوچولو)شاکی است داداشش که از مدرسه باز می گردد ؛ چرا...
-
چه شنبه ای گذشت!
یکشنبه 24 فروردینماه سال 1404 11:32
دیروز شاهد بارش باران و تگرگ بودم.هوای ابری و رگبار های پراکنده و رعد و برق رخ داد و من قدم زدم با چترزیر باران و تگرگ ها.نصیب تان شود تنفس در هوای بهاری.
-
یک روز شنبه فروردین ماهی
شنبه 23 فروردینماه سال 1404 07:57
روز بارونی با چتر زیر بارون در حال قدم زدنم.سحرکاه بود.با صدای باد همراه با باران از خواب بیدار شدم.برام حالب بود.ماه تو اسمان دیده می شد باد نی امد باران هم رکباری.حساب کردم دیدم دوساعت و چهل و پنج دقیقه پیش خوابم برده.(به خاطر خوردن قرص بیدار شده بودم)
-
سعی می کنم تاب بیارم
پنجشنبه 21 فروردینماه سال 1404 13:53
یه دیالوگ در فیلم که به دلم نشست
-
سعی می کنم تاب بیارم
پنجشنبه 21 فروردینماه سال 1404 13:53
یه دیالوگ در فیلم که به دلم نشست
-
آشنا شدنم با دنیای مجازی
پنجشنبه 21 فروردینماه سال 1404 09:41
بیست و پنج سال گذشت از اون روزی که ناهید خدا کرمی مربی مهربان گروه مامایی برام ای میل تو یاهو درست کرد و من شروع کردم نامه نگاری با بیماران ام .اس.معجزه رخ داده بود .از آمریکا یه پلیس که همسرش مبتلا به ام.اس بود و با صندلی چرخدار برده بودش خلیج نیو مکزیکو کنار ساحل پیامم را پاسخ داد اسم دو دختر و دو پسر خود را هم گفت...
-
دوشنبه سومین از اولین ماه بهار امسال
سهشنبه 19 فروردینماه سال 1404 12:34
دیروز ساعت هشت تو ایستگاه مترو بودم و ساعت نه از بانک ملی بیرون اومده بودم و ساعت یازده ونیم بعد از مدتی صحبت کردن با یه خانم چهل ساله مطلقه که شماره تلفنم را هم گرفت بیرون مغازه ای بودم که ازش شیر و بیسکوییت گرفته بودم و ساعت دوازده و نیم بعد از کلی تماشای کتابفروشی ها خانه بودم.ظهر نخوابیدم .سر ساعت داروهامو خورده...
-
عادت نوشتن روزانه، زندگیتان را بهبود میبخشد
دوشنبه 18 فروردینماه سال 1404 06:05
بدون شک ، نوشتن روزانه ،مزایای زیادی دارد؛ از جمله؛ شغل بهتر، عملکرد بهتر، بهبود کیفیت زندگی و از همه مهمتر، توانایی به اشتراکگذاری ایدهها با مخاطبین. نویسنده این سطور می گوید : یک دهه بود که میخواستم نویسنده شوم ؛ولی این خواستهی من فقط در حد یک تصمیم بود. گاهیاوقات ، باید به خودتان نگاه کنید و بگویید: «من یک...
-
بنویس هر روزتا سالها
دوشنبه 18 فروردینماه سال 1404 05:36
اگر میخواینوشتن را بیاموزی هر روز بنویس تا تواناتر شوی