نچاق

وبلاگ خاطرات

نچاق

وبلاگ خاطرات

تلاش بی نتیجه

همون جور که حدس می زدم طاقت برنامه آمادگی آزمایش را نداشتم.از ساعت 7 صبح شروع کردم .یه شیشه روغن کرچ(شاید سه قاشق)را با یه لیوان آب گرم میل کردم.از ساعت 8تا ساعت 4 هر یکساعت یه قرص بیزا کودیا خوردم.از ساعت 10 صبح هر سی دقیقه یه لیوان از ع لیوان پودر حل شده را نوشیدم. و دیگه قطره دایمتیکون را نتوانستم اضافه کنم به آخرین وشدیدا استفراغ کردم و احتمالا آزمایش امروز کنسل است.فقط چندین ساعت گرسنگی به من تحمیل شده است.قرص متو کلو پرامید اگر خورده بودم استفراغ نمی کردم.از ساعت 7 شب تا ساعت یک نیمه شب هم خوابیدم.این آزمایش سختی هایی دارد .که اگر کنسل شود من دیگه زیر بار نمی روم.

هر دم ازین باغ بری می رسد.

از ساعت 7 صبح امروز تا ساعت 12 ظهر فردا در خدمت آزمایش باید گرسنه بمانم.نمی دونم این روزه داری قابل تحمل است یا نه.قرص قند خون(گلوریپا10) و قرص قلب(بیزو پرولول5،لوزارتان25)را بخورم یا نخورم فرق نمی کنه.مایعات روشن مث آب و عسل خورده شود اشکالی ندارد.از ساعت ده صبح تا ساعت هفت عصر محتویات پنج ساشه (پودرپیدرولاکس)را در 20 لیوان آب میوه باید اندک اندک(هر نیم ساعت یه لیوان) به خندق بلا(معده)سرازیر کنم.(بیست لیوان»معادل5 لیتر»)

دستور العمل آزمایش روده بزرگ تا مطمئن شوند بی حرکتی هنوز بلایی سر روده بزرگم نیاورده باشد.

به نظر شما تحملش آسونه؟

از ساعت 7 شب تا 9 صبح فردا آزادانه آب ولرم می تونم بخورم.

اعتصاب غذای جامد می کنند و نمی هراسند.این جون چقدر برای من عزیزه!نهایتا یک روز و نصف روزمنع خوردن منو سوگوار کرده.

از دست پدر خشمگینه.

وقتی کودک بوده پدرش و مادرش از هم جدا شده اند.

الان مادرش با دایی و زن دایی و مادر بزرگ زندگی می کند.

آرزو داره بتونه مادر خود را بیاره خانه خودش

آبان ماه ۲۳ ساله میشه.براش دعا کنید موفق بشه

فرشته ها با کدام بال...؟

مریم جون فوق لیسانس مشاوره اش را هم  گرفت.

از دانشگاه علوم پزشکی  کاشان خودش را انتقال داده بود ،دانشگاه علوم پزشکی اصفهان .

رشته اش را هم از پرستاری به مدارک پزشکی تغییر داد.

اما با همه  این اوصاف،مسئول پذیرش اورژانس بیمارستان شهید غرضی اصفهان است.

به خواهرش گفته اینجا را بیشتر از پذیرش درمانگاه می پسندم ؛ چون به درمانگاه کسانی رجوع می کنند ؛  (از سر بیکاری شاید)

 ولی اینجا افراد مستاصل (درد های آنی و اورژانسی وتصادفی ها )را می آورند.

مریم از فشار خیلی خسته میشه.(منصفانه نیست).

از خدا میخوام اجر زحمات شبانه روزی اش را دریافت کنه.از نظر من مریم یه فرشته است.

کاش می شد او را طلا بگیرم.


جراحات عاطفی

تجارب تلخ باعث جراحات عاطفه مان می گردد ولی ناگزیریم دوام بیاوریم.

تاب آوری مان بستگی به گنجینه دفاع های سالم (مکانیسم های سازگاری)مان  دارد.

کتاب مکانیسم های دفاعی احمد وند بیست تا راه غلبه بر استرس را توضیح میده که روان خودش بکار می کیرد مبا از هم پاشیده شود.

معادل اون پیشنهاد می شود آموخته شود و آگاهانه به کار گرفته شود تا نام آن بشود مکانیسم سازگاری


-سازوکارهای  بلوغ یافته

این سازوکارهای دفاعی مقبول بوده و از بزرگسالان سالم سر می‌زنند و نشانگر سلامت روان فرد هستند.

 این سازوکارها عبارت اند از:

  • نوع دوستی: خدمت‌رسانی و یاری رساندن به دیگران به‌طور سازنده که رضایت فردی را به دنبال دارد. فرد از واکنش مثبت دیگران خشنود شده و احساس خوبی پیدا می‌کند.
  • پیش‌بینی: فرد با پیش‌بینی رویدادهای احتمالی آینده و در نظر گرفتن واکنش‌ها و راه حل‌های واقع گرایانه و جایگزین ،از اضطراب خود می‌کاهد.
  • شوخی یا شوخ‌طبعی: فرد با تأکید بر جنبه‌های جالب و طنزگونهٔ عامل اضطراب‌آمیز، با آن کنار می‌آید.
  • همانندسازی: تمایلی ناخودآگاه به جذب و اقتباس ویژگی‌های شخصیتی فرد یا گروهی دیگر به ویژه خانواده یا افراد مهم.
  • درون‌فکنی: نوع شدید همانندسازی است که در آن فرد ارزش‌ها و ویژگی‌های فرد یا گروه دیگر را ،جذب ساختار «خود» می‌کند.
  • والایش: فرایند ناخودآگاه حل آرزوهای ناکام از طریق فعالیت‌هایی که از نظر اجتماعی مقبول و مورد پذیرش است.
  • سرکوب: فرایندی خودآگاه و ارادی است که در آن فرد خواسته‌ها و امیال خود را مهار می‌کند، یا به‌طور موقت خاطرات ناراحت‌کننده را کنار می‌گذارد و به آن‌ها نمی‌اندیشد.