آیا شده از دست کسی عصبانی باشی چُغُلی او را بکنی؟
تو مرام شما چُغُلی کردن هست؟
اوایل ازدواج که سن جوانی ام بود ، خیلی مراقب بودم دست از پا خطا نکنم ، مبادا همسر به پدرم چُغُلی مرا بکندمتاسفانه اما همسر ازین ترس من مطلع بودند و هر چند وقت یکبار هشدار میدادند پدرت را ببینم چُغُلی ات را خواهم کرد.(تلافی کردم من نیز)
دیدم همواره در دلنگرانی به سر بردن چاره نیست، دل را به دریا زدم و در آخرین تلاش شان گفتم: بفرمایید ، این گوی و این میدان، <<بیار آنچه داری ز مردی و زور >> .ایشان به پدر جان فرمودند: دختر شما چنین می کند، چنان می کند. پدرجان سوآل کردند : در توجیه رفتار خود چه داری که بگویی ؟انگار لطف فرموده بودند فرصت دفاع به من داده اند .در پاسخ ایشان گفتم : روزی که اجازه دادید ازدواج کنم با ایشان ،آخرین روزی بودکه به شما امور من مربوط نباشد ، خود دانم و ایشان.زدی ضربتی،ضربتی نوش کن شعار من در برابر همسر بود .دلم زمانی خنک شد که پدرجان جمع را ترک کردند و همسرسوآل کردند: پدرجان!پاسخ من چه می شود؟ پدر بسیار آزاد اندیش و محترم بنده به داماد خود فرمودند:<< مال بد بیخ ریش صاحب اش>>، بگذارش و برو شما را به خیر ،ما را به سلامت>>و از آن موقع بود که نه ایشان و نه خانواده شان از من نزد خانواده خودم چُغُلی مرا نکردند ، اما تا دل تان بخواهد به عالم و آدم که رسیدند گفتند: ایشان چنین می کند و چنان می کند که آن دیگران هم نصیحت میفرمودند:<<با با کوتاه بیا، کمی سازگار باش>> که جواب دندان شکن من این بود<<صلاح و مصلحت خویش ،خسروان دانند> >.
استفاده از مکانیسم فشار اجتماعی برای نفوذ بر دیگران کارساز است.
سال 1357 رو به اتمام بود که من با بخش روان پزشکی آشنا شدم
.در بیمارستان نور یه بخش بود که زن و مرد بیمار مبتلا به اختلال روان، در اتاق های مجزا ولی در یک بخش ، بستری بودند .
خانم استاد ما زنی چاق و قد بلند و آمریکایی بود که هر صبح با یه خمیر شیرینی به بخش وارد می شد و برای بیماران بستری کیک و دونات درست می کرد و البته بیماران و ما دانشجویان را هم به کار می گرفت .
یکی از همکلاس های ما دختر جوان و البته زیبایی بود با موهای بلند، که چون دوست داشت از نوع خوب پرستار در بخش روان پزشکی قلمداد شود ، یک پیرمرد چوپان بستری شده را انتخاب کرده بود به عنوان سوژه مورد مراقبت .(بیمار با تشخیص بیماری ،سرخوش)
او دست و صورت پیرمرد را می شست ، دستی به ریش هاش می کشید و تماشایش می کرد.
استاد مان که همسر یک پزشک ایرانی در رشته داخلی بود او را ازین کار منع می کرد ، توجیه اش هم این بود که اگر زیاد از حد به بیمار از جنس مخالف خود نزدیک شوی و او دل از دستش برود(به خصوص هم که روانی است و مجاز به هر نوع عکس العمل است)،من نخواهم توانست کمک ات بیایم و مرا مربی با عملکرد ضعیف در بخش قلمداد کرده از ادامه کار منصرف می کنند .
صبا (همون دختر)تاسف می خورد که نمی تواند به استاد خود، میزان یادگیری مراقبت در بخش روان را ، درس پس دهد.
روان شناسان در دنیا سلامت روان را چگونه توضیح می دهند؟
اگر کسی پاش تو کفش شماست با این توجیه که ریگی به کفش شماست
از سلامت روان برخوردار هست ؟یا نیست؟
یکی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و ثنایی بر او بگفت.
فرمود تا جامه از او بر کنند و از ده به در کنند.
مسکین برهنه به سرما همیرفت.
سگان در قفای وی افتادند.
خواست تا سنگی بر دارد و سگان را دفع کند، در زمین یخ گرفته بود،
عاجز شد.
گفت: این چه حرامزاده مردمانند، سگ را گشادهاند و سنگ را بسته!
امیر از غرفه بدید و بشنید و بخندید.
گفت: ای حکیم!
از من چیزی بخواه.
گفت: جامهٔ خود میخواهم اگر انعام فرمایی.
رضینا مِن نوالِکَ بالرَحیلِ.
امیدوار بود آدمى به خیر کسان
مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان