نچاق

وبلاگ خاطرات

نچاق

وبلاگ خاطرات

امشب و هر شب جمعه برای شادی روح در گذشتگان مان دعا کنیم.وامشب به خصوص دعا کنید پدر و مادر نوه ام یعنی پسرم و عروس جوانم نجات یابند از گرفتاری شغلی که برای جفت شان پیش آورده اند.آخه این بچه تازه متولد شده ، پوشک و شیر خشک نیاز داره.نشود بعد از کلی تحصیلات  از دهک های پایین جامعه باشند که برای تهیه پوشک و شیر خشک نیازمند کمک های مردمی شوند.کسب و کارشان در حال پلمپ شدنه.بهشان گفتم قطاری که ایستاده را سنگ نمی زنند بلکه آن قطار که راه می‌ره رو ریل مستحق سنگ پرانی کودکان است.قول داده ام امشب به درگاه پروردگار برایشان دعاکنم البته فراموشم نمی شود بگویم خدایا دوستان وبلاگی ام هم مث بچه هام برام عزیزند و شادی شان شادی منست.

پی نوشت 

دعا به رسم بابا  طاهر عریان

خداوندا به فریاد دلُِم رس

کس بیکس تویی ،مو مانده بی کس

سیل بوژان نیشابور مردادماه 1366 هزار قربانی داد.روستای پلکانی بوژان نیشابور آن سال عروسی بود.برای تماشا رفته بودند که گرفتار سیل شدند وخواهرم و مادرم و ...را از دست دادم.اینها را فرزند ابراهیم معمار زاده صانعی می گوید .هفده نفر از عزیزانش را در ان خادثه از دست داده.خودش ،،24,ساله بوده و دانشجو در تهران.اکنون دکترا دارد و ,62ساله است .اگر بداند من می نویسم در وبلاگم ،ایا بازهم خواهد گفت؟

پسر خواهر  هاش احمد بیان و فرهاد ...هم کسانی را از دست دادند.

دومین دوشنبه ای است که در منزل پسرم صبحانه درست می کنم تا او پس از خوردن  به وظایف پدرانه اش بپردازد .

و اولین دوشنبه ماه دی است که نوه ام در آغوش پدرش است.

یک هفته است که پیاده روی ام روزانه به پانصد قدم  کاهش یافته.

اولین هفته است که نوشتنم در وبلاگم کم شده و قدرت تفکر کردن و نوشتنم کاهش یافته است.

نمی دانم هوای تهران خوب است یا نه.

این هفته اخبار را پیگیری نکردم.