اینم آخرین روز آبان.چشم به هم زدیم یه ماه گذشت.
.اونا که در رنج بودند(گذر ایام برایشان سخت تر بود) ولی بازهم گذشت ضرب المثل «شب سمور گذشت و لب تنور گذشت» اشاره داره هر جور بود ولی گذشت.
اونقدر دغدغه داریم که متوجه نمیشیم این فرصت ها را لازم داریم مراقب شان باشیم بیهوده نکذرند.
داشتن شش تا داداش خوبه ولی وقتی بیمار بشن خواهر یکی یه دونه باید برای شش نفر غصه بخوره.دوستان قشنگ من که غصه خوردنم را تاب نمیارید برای سلامت برادرم مهدی دعا کنید.ممنون که قوری خانوم برای او دادشم حمد شفا خوند.خودم هم راه میرم و دعا میخونم به خصوص امروز که چهارشنبه است و من روزای چهارشنبه همه هفته دست به دعا هستم.از وقتی بیدار میشم وامروز سه بامداد بیدار شده ام اماتا ساعت نه(9)نمی دونستم داداشم کرونا ورژن جدید گرفته .
نوه جون خوشگل من (12 سال و یک ماه و 26 روزه)موفقیت تحصیلی خود را مدیون مادرش و توانایی قصه گویی اش را مدیون مادر بزرگش(me) است.
دیروز به من گفت :<< مادر جان!من در شورای دانش آموزی انتخاب شدم وازین بابت خوشحالم(گرچه اولش برام تفاوتی نمی کرد)>>.
ازش پرسیدم :<< رمز موفقیتت در چیست ؟>>
گفت : << در تبلیغ کردن.هیشکی یا تبلیغ نخواست بکند؛ یا بلد نبود. ولی من تبلیغ کردم>>.
ازش پرسیدم :<< تبلیغ تو چی بود؟>>؟
گفت :<< تبلیغ کردم ما از مدرسه خواهیم خواست دوچرخه بخرد تا بچه ها ساعات تفریح دوچرخه سواری کنند>>.
از مامانش(عروسم )سوآل کردم :<<آیا شما به پسرتان کمک کردید تا تبلیغ کند>>؟
مادرش فرمودند :<بله>
- مادرش رشته کامپیوتر خوانده و طراحی به کمک فتوشاپ بلد است و بسیار تیز بین و هشیار و خوش سلیقه است به طوریکه هرگاه آرم ساخته طرح اش برنده شده و در آمد کسب کرده.
-خدا برای همدیگر حفظ تان کند و برای من نیز هم 
خدا را سپاس