نچاق

وبلاگ خاطرات

نچاق

وبلاگ خاطرات

عشق های متقابل و خدایی(رضی الله و رضوا عنه)

خانمه بیمار احساساتی بستری در بخش روانپزشکی ، میگفت که:«صدای هایده را دوست داشتم و این آهنگش افتاده بود تو دهنم«ای که تویی همه کَسَ ام ،بی تو میگیره  نَفَس ام، اگر تو را داشته باشم، به هرچی میخوام میرسم».گفتم خوبه تمامی این تصنیف را سرچ کنم و شروع کنم به خوندن و گریه کردن ،شاید دلم خالی شِه از اینهمه احساس تنهایی.خلاصه که یاد گرفتم و با اشک و آه خوندمش و با موبایلم ضبط کردم.ناگهان به ذهنم رسید زنگ  بزنم به پسرم ،عسلویه و بگم دلم برات یه ذره شده.اول اس .ام .اس زدم بهش،پسرم!عزیزِ دلِ مادر!،پس کی میایی؟بلافاصله جواب پیامکم را داد،متن آهنگی را با صدای قشنگ خودش ضبط کرده بود:«یه دل میگه برم،برم ،یه دلم میگه نَرَم،نَرَم،طاقت نداره دلم ،دلم بی تو چه کنم؟»

منم بلافاصله(بدون معطلی)، صدای ضبط شده خودم را براش فرستادم.

صبح بود ساعت یازده.خوشحال بودم تک زد،پاتک زدم.

عصر ساعت شیش بود زنگ در خونه به صدا در اومد،رفتم پشت آیفون تصویری بگم کیه؟،که دیدم گل پسرم پشت دره.در را باز کردم و زدم زیرِ گریه ،هق،هق.در آپارتمان را که به روش باز کردم،منو در آغوش کشید و گفت :«ننه جون،عشقم!چرا با من اینکارا را می کنی؟غرق بوسه ام کرد و سرتا پام را اسکناس ریخت.

خب چی می شد شوهرم یک صدم این احساسات را نثارم می کرد؟تا دلگیر نباشم.پسرم کپی خودمه،خوش به حال همسری که پا در خانه اش میگذاره.نکنه بچه ام هم مثل خودم ،اسیر همسری بی احساس شود؟

درخرابات مغان ،نور خدا می بینم

خانم همسایه مون خیلی ناز و قشنگه ،با وحودیکه هفتاد ساله یا بیشتر است همیشه موهاش طلایی و ناخن هاش مانیکور شده است،با وجودیکه انگشتان پاش دفرمیته شده ،وهنگام راه رفتن میلنگه،ولی با صدای قاطع و قشنگش حواس همه را ازین اشکال حرکتی اش پرت میکنه،خیلی از خانومای همسایه ستایشش می کنند ،داشتم بهش می گفتم:« مستخدم اومده خونه ام را تمیز کنه ،زنگ زده به هر سه تا دخترش احوال شون را پرسیده ،اسم خودش  پری خانوم بود،اسم دختراش پری رو ،پریچهر و پری رخ،لنگ نون شب شون هستند،ولی چه اسم های رو بچه هاشون میذارند»/،با صدایی بلندتر از معمول گفت :«آدم فقیر نون و کباب بخوره،دل درد میگیره؟!».شرمنده سرم را زیر انداختم و سریعا خدا حافظی کردم و وارد آسانسور مجتمع مسکونی مان شدم.کاش 

 سنجیده تر حرف زده بودم.

سلام استاد بزرگوار.با تمنای استجابت دعای «حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ» به درگاه برآورنده حاجات، برای شما و خانواده ارجمندتان سالی سراسر خوشی و سلامتی و برکت آرزومندم.

(دکترمهشیدگیوی)


سلام.

قدردان همیشگی استادی هستم که علم و عمل و اخلاق به من آموخت.

از خداوند بزرگ، برایتان طول عمر، صحت بدن، وسعت رزق و دلی شاد آرزومندم.

(مهشیدگیوی)

قدر دانی لذت بخش

با وجودیکه امروز به استراحت در تخت گذشت(دوباره امروز تبدارم)ولی پیام تبریک عید دانشجوی قدیمم خستگی از تنم به در کرد.


»سلام استاد بزرگوار.با تمنای استجابت دعای «حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ» به درگاه برآورنده حاجات، برای شما و خانواده ارجمندتان سالی سراسر خوشی و سلامتی و برکت آرزومندم.»

(دکترمهشیدگیوی)

قبل از آنهم به مناسبت روز معلم این پیام را فرستاده بود


«سلام.

قدردان همیشگی استادی هستم که علم و عمل و اخلاق به من آموخت.

از خداوند بزرگ، برایتان طول عمر، صحت بدن، وسعت رزق و دلی شاد آرزومندم.

(مهشیدگیوی)»

اینجا ایران است

با همسر داشتیم تو بازارچه فصلی (نمایشگاه شهرداری)قدم می زدیم که ایشان گفت:ببین!اونجا رو...

گفتم:« اینجا ایران است».

از خیر خرید گذشتیم و تا خونه درباره ...ابعاد قضیه را مورد بحث و بررسی قرار دادیم.