-
ناهار ظهر روز جمعه
شنبه 21 مردادماه سال 1402 04:16
از روز قبل در مجتمع خبر دادند:« ناهار ظهر روزجمعه مهمان خانواده آقای تاکی هستیم». آقای تاکی به رحمت خدا رفته بودند و خانواده دوست داشتند تا محرم تمام نشده ,یه مهمانی ناهار برای شادی روح شان.... از هر خانواده پرسیدند :«چند نفر ناهار میخورید؟».همه تعداد نفرات را گفتند.ثبت شد.آشپز آمد و ... اینجور مواقع بعضی ها......
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 مردادماه سال 1402 12:29
چه قشنگه: آدمای زندگیتونو جوری انتخاب کنید که برای موندنشون نیازی نباشه دست به قد و قوارهتون بزنید و تبدیل به آدمی بشید که هیچوقت نبودید.
-
هفت تا تکنیک برای بهبود ارتباط با فرد مقابل
جمعه 20 مردادماه سال 1402 03:51
ارتباط درمانی ،ارتباطی است که بین اعضای تیم درمانی و بیمار برقرار میشود و در نهایت نیز هدف آن بهبود وضعیت فیزیکی و روانی بیمار است. ارتباط درمانی نکات بسیار زیادی را شامل میگردد و تکنیک های ارتباط درمانی موارد زیادی را دربر میگیرد که در قسمت زیر فقط به تعدادی از آنها اشاره مینماییم. ۱)گوش دادن فعال توانایی گوش دادن...
-
چشمم روشن شد
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1402 07:38
خدا را شکر، مسافران کوچولوی ما، به سلامت از سفر باز آمدند. هنوز چشمم به جمال شان روشن نشده فقط تماس تصویری گرفته اند که رسیده اند. خدایا عزیزان مون را ، که روشنی چشم مان است ،حفظ کن. خدایا !چقدر ما والدین در سرنوشت نوه ها بی اختیار یم.
-
مادر بزرگ
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1402 17:08
سال ۷۱ دی ماه، مادر بزرگ فوت شد.کاش نرفته بودم سر کار.مادر بزرگ روزای پیری را تو خونه مادرم می گذرانید.من می دونستم برای مامان سخته از فرزند یکساله ام نیز مراقبت کند .مادر بزرگ اما مصر بود کار را رها نکنم .تصمیم سختی بود.عروس خانوم مامان ،به برادر بزرگم گوشزد می کرد، به مادرتان بیندیشید.به زانو در می آید.
-
دایی مادر در قحطی ،به خواهرش ،مادر بزرگم ،دست یاری داد
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1402 04:31
قحطی ۱۳۲۲–۱۳۲۰ ایران کشور ایران مکان سراسر کشور دوره جنگ جهانی دوم ، پهلوی مشاهدات گرسنگی شدید ، تیفوس پس از قحطی ۱۲۹۸–۱۲۹۶ ایران در طول اشغال ایران، بریتانیا و شوروی تلاش کردند تا نفوذشان را در مناطق مربوط به خود تقویت کنند. متفقین شبکه ریلی ایران را تحت کنترل درآورده و با نیمی از کامیونهای دولتی و خصوصی ایران...
-
مادر بزرگم قحطی را لمس کرده بود
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1402 04:25
از سال ۱۲۹۳ شمسی، جنگ جهانی اول شروع شد و ایران اعلام بیطرفی کرد، دوره احمدشاه قاجار بود و قاجاریه در دوره زوال خود بود و ایران مملکتی ضعیف و بیدفاع بود. اما بعد خیلی راحت و البته برخلاف قوانین بینالمللی ایرانِ بیطرف در جنگ، توسط انگلیس از جنوب و روسیه تزاری از شمال اشغال شد. معلوم است این همه سرباز که خارجیها...
-
فیلم دختری ، فریاد،میکشد
سهشنبه 17 مردادماه سال 1402 13:49
مصطفی خان ایلچی (تروس) تصمیم دارد برای نجات از ورشکستگی دخترش مریم را به ازدواج مرد پیر متمولی درآورد. مریم، با اندوه، خانه ی پدری را ترک می کند و در خیابان پس از این که سوسول و تپل مزاحم او می شوند جوان کشتی گیری به نام شریف سر می رسد و مریم را به خانه نزد مادر خود می برد. مصطفی خان گم شدن دخترش را در روزنامه اعلان...
-
بهبودی
سهشنبه 17 مردادماه سال 1402 05:35
خدا را شکر بعد از بیست ساعت ،حالم بهتر شده.کرما، تغذیه ناسالم، نکات بهداشتی،کدام یا عمگی؟
-
اولویت مادرا
دوشنبه 16 مردادماه سال 1402 11:48
هیچ کسی حق ندارد مادری را مواخذه کند در مورد فرزنش.حتما شنیده اید مادر را دل بسوزد دایه را دامن.دایه دلسوزتر از مادر شنیدی؟ ممنون از دعاهاتون.تب،آبریزش از بینی،عطسه ،بدون درد گلو، اما بدن درد،حال تهوع،بی حس و بی جونی ،احتمالا کرونا از نوع تاخیری سراغم اومده.هه هه.تو مطب پزشک عمومی نشسته ام.فکر کردم سرم وصل می کنه .بی...
-
حال تون خوب باشه کاشکی۰
دوشنبه 16 مردادماه سال 1402 09:01
منم خوبم.بیدار شدنم در طول شبی گرم که پنکه جوابگو نیود ،باعث خماری صبحگاهی شده بود، ولی اعتنا نکردم و رفتم پیاده روی.ساعت گام شمار عدد ۷۰۳۹ را نشان میداد . یه ستاره جایزه گرفتم.اما نمیدونم چرا حال عمومی ام ...است.دعا کنید کمی بهتر شوم.دوباره بی مبالاتی به دردسر گرفتارم کرده.
-
میخچه پا
یکشنبه 15 مردادماه سال 1402 06:11
زهرا دوستم زنگ زد حالم را بپرسد.ضمن احوالپرسی گفت یه میخچه کف پاش بوده از دکتر پوست خواسته براش فریز کنه حالا بهبودش به تاخیر افتاده.بهش میگم شاید قند خون بالا داری میگه نه میگم لارو درمانی، کن میگه دلم یه حالی میشه عجبا . ضمن گفتگو ازش سراغ دختر دندان پزشک اش را گرفتم گفت خوبه ازش آدرس مطبش را پرسیدم گفت شماره...
-
دیدن فیلم
شنبه 14 مردادماه سال 1402 11:35
شما که دیدن فیلم را به خوندن کتاب ترجیح میدین،چه فیلم هایی را دوست دارید؟رئال یا تخیلی؟درام یا کمدی؟ چه خوبه که تو اتاق رو کاناپه نشسته ای و خوردنی در دسترس ات و فیلم را می بینی،آخی یاد مامانم می افتم که داستان فیلم را دوست داشت به خصوص وقتی خانوادگی بود.من حظ می کردم مامانم فیلم تماشا کند. من تا حالا فیلمی سفارش...
-
جمعه دوم مردادماه
جمعه 13 مردادماه سال 1402 07:12
سلام.بر خلاف جمعه هایی که برای رفتن به کوه زود بیدار بودم،امروز تا ساعت ۶ و نیم خواب ماندم.شاید غمگینی ،شاید خیال راحت ،شاید بی انگیزه بودن ،شاید امنیت خاطر ،شاید تاثیر غذای دیروز. به قول خانم دکتر لیلی، همه وقایع چند عاملی هستند دنبال علت واحد گشتن ،سادگی است. دیشب ساعت نه زنگ زدم به پسر بزرگم ،خبر داد مسافر کوچولو...
-
تنها شدم
پنجشنبه 12 مردادماه سال 1402 04:30
با رفتن جان از بدن
-
یه روز شاد
چهارشنبه 11 مردادماه سال 1402 09:09
درسته که به بهانه گرمای هوای امروز را تغطیل اعلام کردند ولی این گرما باعث نشده نانوای محله ما پشت تنور قرار نگیرد.اتفاقا صف نان سنگک امروز از دیگر روزها شلوغ تر بود و نان داغ به دست مشترین داده می شد.ورزشکاران از ساعت پنج صبح وسط پا رک مشغول بودند
-
مسافر کوچولوی ما
سهشنبه 10 مردادماه سال 1402 07:20
مسافرت در ماه گرم مرداد عاقلانه است؟
-
یاد آوردن گذشته هایی که
دوشنبه 9 مردادماه سال 1402 06:36
تابستانها جز تلف کردن وقت چون هوا گرم است،(با توجیه اینکه هوا گرم است)برنامه ای نداشتم.شاید همکلاسانم برنامه کلاس های اضافه داشتند، این باعث تاسف من بود. سفر به دور و بر شهر شاید کمی از خستگی یک سال مدرسه رفتن می کاست. تا بیست سالگی ،که دیگه برای خود برنامه می گذاشتم. اما ۴ سال بیشتر نگذشته بود که اختیار و عنان زندگی...
-
کار جهان
یکشنبه 8 مردادماه سال 1402 09:08
سعدی میگه : « اگر کار جهان اُمید و آز است/همه کس را برین هر دو نیاز است» از نظر سعدی « امید و آز» چه معنا میدهد؟ وایشان چگونه به این نتیجه رسیده که ,همه کس نیازمند «امید و آز » عستند؟ نیاز های انسان ها منظور شان بوده یا موجودات زنده؟ من با سلیقه خودم ،تو کلاس درس روان شناسی عمومی، برای دانشجویان ترم یک تغذیه،در بحث...
-
دومین یکشنبه مردادماه
یکشنبه 8 مردادماه سال 1402 04:54
دیروز دستم در ناحیه مچ درد می کرد از بس در مراقبت از دستام بی دقت ام.ورزشش نمی دم.با روغن ماساژش نمیدم.باهاش بار سنگین بر میدارم.باهاش می نویسم .حالت گرفته.
-
ایرادات بدنی
شنبه 7 مردادماه سال 1402 08:50
فکر کنم کف دست راستم را تا آرنج با گچ بپوشانند دردای انگشتانم آرام بگیرد.نوشتن را چگونه ترک کنم؟
-
تاسوعا سال ۸۸
پنجشنبه 5 مردادماه سال 1402 06:26
وبلاگم را در چنین روز حذف کردم وبه خودم قول دادم پشیمان نشوم nochaagh.blogsky.com
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 مردادماه سال 1402 11:22
مرداد ماه سال ۱۳۴۴ آخرین تابستان بود که یله و ازاد در خانه بازی کردم.الان مرداد ماه ۱۴۰۲(۵۸ سال)از اون روزای گرم زیر درختان زالزالک گذشته..چه تاب بازی خاطره انگیز،ی،شنا کردن ها تو آب حوض خونه.
-
روتین چک اپ
چهارشنبه 4 مردادماه سال 1402 05:59
صبح زود برای آزمایش خون.بعد ساعت ۱۰.۵ ویزیت چشم پزشکی،ساعت دو و نیم پزشک خون شناس
-
خندق بلا
سهشنبه 3 مردادماه سال 1402 14:09
قبل از اینکه بیاد تو اتاق ،شکمش جلو،جلو میاد.نمی دونستم چرا به شکم میگن, خندق بلا،از بس پر شدن اش ،ا ز روی بی فکری، به قلب ضرر می زنه.مقاوم به رژیم هم هست.دو تا گیرنده ،نگهبان شکم است.یکی در گلو نصب شده بنام « ترمو رسپتورها» و یکی در معده،« مکانو رسپتور ها». آب خنک که میخورید ،ترمو رسپتور ها به مغز اعلام میکنند سیراب...
-
یاد داشتی ندارم امروز
سهشنبه 3 مردادماه سال 1402 09:49
عجبا از گرمای هوا و تاثیر آن برسازگاری روانی سال ۸۲ نوزده مرداد ماموریت یافتم به مرکز دیابت بروم و برای مادران دارای کودک دیابتیک (دیابت نوع یک) کلاس آموزش بگذارم. قصه ما مربوط به دختر کوچولوی ۵ ساله ایی بود که برای تزریق انسولین به مرکز مشاوره آورده شده بود(لازم به تذکر است که توفیق آن را دارم در جلسات مشاوره کوچولو...
-
مادر شوهر بودن
دوشنبه 2 مردادماه سال 1402 12:11
تو وبلاگ ها دیدم بعضی ها از مادر شوهراشون گلایه دارند.آقا پسری برام تعریف می کرد ،:«مادرم همیشه از مادر شوهر خواهرم خشم داشت ولی با همسر من همان رفتار ها را می کرد, گفتم مادر من!آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگران نپسند». به مادرش گفتم :«چه بدی از عروس خود دیده ای؟. او را مانند دخترت دوست بدار ,او عزیز دل مادر و پدرش است...
-
دوشنبه اول ماه مرداد
دوشنبه 2 مردادماه سال 1402 06:09
روزهای دوشنبه بعد از ظهر رو دو تا صندلی تو حیاط مون یه زن و شوهر پیر می نشینند و گل میگن وگل می شنوند آقاهه شمالیه و پیرمرد قشنگیه ،عاشق زنش تو دانشگاه تهران شده و ازدواج کرده اند و سالها با سه تا دخترشون تو قشنگترین خیابون شهر خونه و زندگی داشته اند.خانومه تک دختر مامان ۸۷ ساله اش هست که اوهم در همین مجتمع زندگی می...
-
جالبه که دعاهاتون مستحابه ،قدر خودتان را بدانید ودعا کنید
دوشنبه 2 مردادماه سال 1402 06:02
روزهای دوشنبه بعد از ظهر رو دو تا صندلی تو حیاط مون یه زن و شوهر پیر می نشینند و گل میگن وگل می شنوند آقاهه شمالیه و پیرمرد قشنگیه ،عاشق زنش تو دانشگاه تهران شده و ازدواج کرده اند و سالها با سه تا دخترشون تو قشنگترین خیابون شهر خونه و زندگی داشته اند.خانومه تک دختر مامان ۸۷ ساله اش هست که اوهم در همین مجتمع زندگی می...
-
یاد داشتی از خرداد ماه ۱۳۸۸
یکشنبه 1 مردادماه سال 1402 10:07
دیروز رفتیم مرکز مدرس (مرکز نگه داری بیماران مزمن روانی).تو فضای زیبای بیمارستان که درختانی سر به فلک کشیده و زمین رنگانگ از گل و چمن بود ،ساختمان هایی برای نگه داری از بیماران وجود داشت. بیماران روانی که ظاهر اسفناکی داشتند، در فضای بیمارستان در زیر درختان لمیده بودند ،راه می رفتند ،خوابیده بودند و منتظر گذشت، ساعات...