-
آلودگی هوای اصفهان
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1402 09:03
این هفته در اثر آلودگی هوا مدارس استان تعطیل بود.تا
-
وسواس نظم تا حد تقارن
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1402 06:11
این راهکارها به هیچ وجه درمانی برای اختلال وسواس تقارن به شمار نمی روند، اما استفاده از این تکنیک ها می تواند اثرات محرک در اختلال شما را کنترل کرده و به حداقل برساند. چگونه می توان جلوی افکار وسواس گونه را گرفت؟ اگر فکر می کنید که احتمالا به وسواس نظم و تقارن مبتلا هستید، در وهله ی اول باید به روانکاو مراجعه نمایید....
-
چرا گریه نمی کنی؟کارگردانی علیرضا معتمدی
سهشنبه 14 آذرماه سال 1402 09:34
https://www.filmnews.ir/%d8%a7%d8%ae%d8%a8%d8%a7%d8%b1-%d9%85%d9%87%d9%85/%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%a7%d8%ac%d9%85%d8%a7%d9%84%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%a8%d8%b9%d8%a7%d8%af-%d9%85%d8%ae%d8%aa%d9%84%d9%81-%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85-%da%86%d8%b1%d8%a7-%da%af?unapproved=5068&moderation-hash=201ceba25765833d6a446f0eb79b17f1&WPACRandom=1701756194197#comment-5068
-
طفلک زلیخا گناهش چیست؟
سهشنبه 14 آذرماه سال 1402 03:44
عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۳۱ - خیال عشق خیال عشق تو از سر به در نمیآید ز من علاج به جز ترک سر نمیآید الهی آنکه نبودی نهال قد بتان که جز جفا ثمر از این شجر نمیآید وفا و مهر ز خوبان طمع مکن ز آنروی که بوی مهر ز جنس بشر نمیآید برفت دل پی تفتیش کار یار و رقیب دمی بایست که دل بیخبر نمیآید چه حیله...
-
نوشته اون بیمار بستری در بخش روان پزشکی برای مادرش
دوشنبه 13 آذرماه سال 1402 06:19
مادر ببخشید از دستت عصبانی شدم و چینی و بلور های تو ویترین را شکستم آخه می دونستم چقدر دوست شون داری ،برای اینکه به حرفام گوش نمی دادی ،بیا منو از بخش مرخص کن ببر خونه ،اینجا شبا خوابم نمی بره قرص خواب میدن،اینجا موبایلم را ازم گرفته اند،اینجا ملاقاتی نمیاد آدم دلش یه چیزی میخواد بخوره چیزی پیدا نمیشه من خونه را بیشتر...
-
صد سال پیش به دنیا آمد
شنبه 11 آذرماه سال 1402 06:50
«آدم غربزده راحتطلب است. ماشینش که مرتب بود و سر و پزش، دیگر هیچ غمی ندارد. معمولاً تخصص ندارد. همه کاره و هیچ کاره است. در هر جمعی حرفهای دهن پرکن میزند و خودش را جا میکند. آدم غربزده شخصیت ندارد. چیزی است بیاصالت. خودش و خانهاش و حرفهایش بوی هیچ چیزی را نمیدهد. بیشتر نماینده همه چیز و همه کس است. آدم غربزده...
-
تهمت خر خون
شنبه 11 آذرماه سال 1402 03:36
کاش از تهمت خر خون نهراسید ه بودم تا کتابهای درسی ام را از بر شده بودم.من که واو مجلات را هم جا نمی انداختم اگر همون قدر درس خونده بودم حالا چه جایگاه و موقعیتی داشتم صد افسوس که دوران خوب کودکی و نوحوونی و جوونی را هدر دادم و از هر کار مثبت و مردم پسند روی گرداندم تا اثبات کنم خودم مهم ام.
-
آثار باقیمانده از رعایت نکردن راننده ناشین پشتی
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1402 11:19
امروز چهاردهمین روز است که درد ناحیه سینه دارم بعد از تصادف اتوموبیل مان در ورودی شهر تهران(خیابان بسیج،روبه روی بیمارستان بعثت). درد ها همچنان در جناغ سینه و دنده ها حس می شود. اگر ضربه شدیدتر از پشت به ماشین وارد آمده بود صندلی از جا کنده شده بود و در شیشه جلو خورده شده بود و الان به جای درد ها در سینه ،مشغول مضمحل...
-
دکتر آذرخش مکری ( صدا و تصویر)
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1402 03:36
ساعت ۱:۴۰ (!!!!)بیدار شدم و خوابی را که دیده بودم تو دفترم نوشتمش(یاد داشت کردم ).بعدیه لیوان چایی دم کردم و با شوکولات تلخ خوردم.و نشستم به وب گردی .تا اینکه پیامی ذهنی گفت :«وقت تلف نکن ،از آپارات سرچ کن آذرخش مُکری و هر چه پیدا شد غنیمت بدان و گوش کن، الان ذهنت فِرِش (تازه) است یادت خواهد ماند»/ نتیجه اش را رو هوا...
-
دوگانگی احساس
چهارشنبه 8 آذرماه سال 1402 06:30
من یه آدمی هستم (هم سوخته خاکی ، هم بیدل افلاکی).
-
سواره از پیاده ،سیر از گرسنه ،خبر ندارد
سهشنبه 7 آذرماه سال 1402 13:11
خبر نداشتن ،بهتره یا خبر داشتن؟ شنیده اید :«بی خبری ،خوش خبریه». پس چرا در صدد کسب تازه ترین خبریم.
-
سیده مهناز مضمحل شده،دیگه
سهشنبه 7 آذرماه سال 1402 05:32
مهناز یکی از مددجویان بستری در بخش روانپزشکی فارابی بود که یه پسر و یه دخترش را داده بودند به شوهرش که در شیراز زندگی جدیدی تشکیل داده بود و... مهناز هر روز صبح با دل خونین لب خندان به همه تحویل می داد،سطل زباله را در بغل می گرفت و شروع می کرد ضرب گرفتن تا دل همه را شاد کند و پرستار بخش خطاب به او می گفت :«مهناز!»یعنی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 آذرماه سال 1402 16:51
یه خانم پرستار محترم در بخش مردان با تحصیلات کارشناس ارشد کار می کرد که دارای دو پسر بود.همسرش که کارشناس ارشد شیمی بود در فولاد کار می کرد ازش خواسته کار در بخش را رها کند برود آموزش دانشگاه و سوابق خود را نادیده بگیرد خیلی از دست شوهرش ناراحت بود به من زنگ زد و نالید.
-
نوشتنی ها را ننوشتیم
یکشنبه 5 آذرماه سال 1402 08:17
مدرسه که می رفتیم،از ما میخواستند انشای مان را بخوانیم،ما ننوشته بودیم که بخوانیم ،چرا که نطق مان را کور کرده بودند ،اعتماد نداشتیم بنویسیم، مقبول می افتد. اما در کلاس ما دخترکی بود که می نوشت از رفتن هاش به خونه مادر بزرگش و بازی هاش با دختر خاله هاش. می نوشت هر جمعه صبح زود با مادر و سه تا خواهرش به خانه مادر بزرگ...
-
سفر خاص ما به پایان رسید
شنبه 4 آذرماه سال 1402 04:47
چه سفری!وبه شهر خود برگشتیم.خدایا مسافران به سلامت به وطن برگردند و زندگی از سر گیرند. انگار رو ابرا بودم.پنحشنبه صبح های دو هفته گذشته ،پنحشنبه هایی متفاوت بود.
-
نامزد کردن برای پسر دوم
جمعه 3 آذرماه سال 1402 05:30
دعا کنید صورت پذیرد
-
یاد کذشته ها
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1402 10:10
ای زندگی! هنوز تهرانم. رفتم کمی پیاده روی تو خیابون های اطراف .محتاطانه،درباره سال ۶۶ فکر کردم که قبول شده بودم دانشگاه تربیت مدرس و بچه سه ساله ام را در بغل داشتم.خدایا سختی هامو پاس کرده ام و آسانی ها رخ نموده.
-
سندرم استکهلم
چهارشنبه 1 آذرماه سال 1402 06:38
نام گذاری وجه تسمیه یا دلیل نام گذاری این سندرم استکهلم به آن خاطر است که در سال ۱۹۷۳ در شهر استکهلم سوئد رویداد عجیبی اتفاق افتاد. چند سارق وارد بانکی شدند و کارمندان آن بانک را به گروگان گرفتند. گروگان گیری به مدت شش روز به طول انجامید. بین پلیس و سارقان مسلح تبادل آتش صورت گرفت و سارقان گروگان ها را سپر هجمه آتش...
-
شرح یک قصه جانسوز
سهشنبه 30 آبانماه سال 1402 11:58
دیروز رفتم پیاده روی و سر راهم به مغازه داری(خانم)برخوردم که گفت همسرم بیمار روانی ناشی از جنگ است که می بریم بیمارستان صدر( در قیطریه) بستری اش می کنیم به مادرش علاقه فراوان داشته و از وقتی ایشان در اثر بیماری پارکینسون لال از دنیا رفتند همسرم دیگه از جا بلند نشد دو دختر( یکی ماما، یکی دانشجوی وکالت) دارم و یه پسر ....
-
جرقه ای در دنیای مجازی
دوشنبه 29 آبانماه سال 1402 08:42
خانم دکتر« لیلی » در وبلاگ خود نوشته اند : « گیل پیشی جون» یه جمله نوشته بود که من رو به فکر فرو برد. نوشته بود :« با یه دلخوری ، تموم دیوار خوبیهای یه نفر رو خراب نکن.این شاید یکی از بزرگترین عیب و ایرادهای خودم باشه که وقتی از کسی دلخور میشم هیچ وقت برام مثل قبلش نمیشه». ـ / (خوبه بگم ) ، هیچ آدمی تو این دنیای...
-
روز پرستار مبارک
یکشنبه 28 آبانماه سال 1402 15:47
در چنین روز دانشجویانی به من تبریک میگویند که که هنوز با من در ارتباطند. سال ۱۳۶۴ روز پرستار ، بیمارستان ، در بخش ارتوپدی بدون کمک،شیفت بودم که تلفن زنگ زد ، وقتی با بی میلی گوشی را برداشتم ، خانمی از پشت تلفن بی مقدمه گفتند : «روزتون مبارک»،خستگی از تنم خارج شد.
-
سفر مسافرا بی خطر باد
یکشنبه 28 آبانماه سال 1402 06:02
از روز پنج شنبه ساعت ۴ عصر تا الان یکشنبه ساعت ۶ صبح (۶۲ ساعت)در تهران هستم.سفر به پایتخت،باعث شده برنامه تغذیه ام دچار تغییراتی شود.کنار پسرم روزا خوب میگذره. سفر ما ساعت ده صبح ،از اصفهان شروع شد تا ساعت ۱۱:۱۵ صبح که در نطنز توقف کردیم و استراحت کوتاهی کردیم. سپس(۱۳)ظهر در جایگاهی بنام کاسپین ناهار خوردیم (از خونه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 آبانماه سال 1402 06:16
پسر دومم خودش را برای کنکور به آب و آتش نمی زد و اجازه نمی داد پدرش تحریصش کند میخواست ازاد باشد درس بخواند شد ،شد.نشد هم نشد. اما پدرش از روش تطمیع و تهدید استفاده می کرد که او وقعی نمی نهاد. نتیجه اش هم این شد که دانشگاه تهران رشته دامپزشکی قبول شد.
-
پرسشنامه سازگاری اجتماعی بل
سهشنبه 23 آبانماه سال 1402 11:04
چه جالب که بعد از جستجوی این پرسشنامه سوآلاتش در قالب پی.دی.اف در اختیارم قرا گرفت.حتی از رو خواندن 160 سوآل اطلاعاتی به فرد میده.
-
دوشنبه ای گلباران
دوشنبه 22 آبانماه سال 1402 04:31
امروز قرار با همسر برادر مرحوم، بریم خونه مادرش مراسم آش رشته پزون، به مناسبت خبر سلامتی کمر دیسک بیرون زده شان(طی حادثه خانه تکانی به خیر گذشته ).آنحا شیرینی عقد پویا و قبولی پدرام (خواهر زاده های زن برادر)،هم تناول میشه.
-
روز یکشنبه بیست و یکم آبانماه
یکشنبه 21 آبانماه سال 1402 06:00
پنجاه و یکمین روز پاییزه. ۲۳۷ روزاین سال در کنار دوستانی گذشت که نادیده اند ولی نظر محبت و لطف شون باعث آرامش بوده.خانم همسایه مون هر روز غصر با دوستان شان از دوران(تدریس) معلمی در مدارس ، به پیاده روی میرن.هر روز یکی دوساعت حرف میزنه و به حرفای دوستش گوش میکنه..بلبل زبونیش را مدیون گوش شنوای دوستاش میدونه.
-
بیایید با هم دعا کنیم خدامون رو صدا کنیم
شنبه 20 آبانماه سال 1402 18:29
هیچ چیز عجیب نیست.من خودمو میگم،تعجب میکنم دعاهامون مستجاب میشن.جالبه که دعا می کنیم مستجاب نمیشه به خدا اعتراض می کنیم و وقتی هم مستجاب میشه تعجب می کنیم .من تو فضای وبلاگ ها دیده ام دعاها مستجاب شده انگار وبلاگ نویسا فرشته اند چون دعاهاشون به آدم می گیره . دختر داداشم ،(که باباش از دستش رفت،) ،داره تافل میخونه میگه...
-
چه جمعه ای!
شنبه 20 آبانماه سال 1402 09:33
دیروز جمعه بعد از صرف صبحانه به مسجد رفتیم تا به خورشید خانم (همسایه روبرویی خانه قبلی)فوت همسرش(عباس آقا) را تسلیت بگویم.مسجد شلوغ بود و خورشید و سه دخترش و یه دونه عروس اش خسته شده بودند. بعد رفتیم منزل برادر همسر تا در حشن فارغ التحصیلی دخترش شرکت کنیم. مهمان ها برادران و همسران شان و فرزندان شان ،بودند. عصر ساعت...
-
نحات انسان ها از...
جمعه 19 آبانماه سال 1402 06:06
همین صبح یه کلیپ دیدم نجات غریق مازندرانی به دریا می زنه مرد مشهدی در حال غرق شدن(غریق)را نجات میده مادر مرد مشهدی به غریق نجات میگه اجازه بده پاتو ببوسم .اشکام بی اختیار رو صورتم می ریخت.خیلی قشنگ بود. فقط سه بار ، فرد در حال خفگی با جسم خارجی را ،نجات داده ام و از من تشکر شده .در آن لحظه هیچ مزدی بالاتر از خوشحال...
-
روزای روشن ،سر زمین من
پنجشنبه 18 آبانماه سال 1402 06:00
صبح روز پنج شنبه هجده آبان ،روز خوبیه. مهتاب از آلمان اومده و باباش «برادر همسر»ما را به ناهار روز جمعه دعوت کرده،تا در شاد ی فارغ التحصیلی دخترش شادی کنیم. تولد عروس ما و نوه ما و برادر زاده ام در آبان روز های خوبی بودند.