-
دوتا خبر خوب شاد کننده برام
یکشنبه 23 مهرماه سال 1402 05:01
مشاور تلفنی همکده که صدای عصبانی مرا می شنید تا گلایه ها کنم گفت< اول از همه، چقدر قشنگ و شیرین حرف می زنی.و اما بعد...)> پزشک معالج خون ام پروفسور پیری است ،همین ویزیت آخر که با دیدن آزمایشات ام آه از نهادش در آمد، گفت: <چقدر دقیق و باهوش به نظر می رسی.>حرص نخور شاد باش. به همسرجان میگم :هی سکوت کن و منکر...
-
علت فحش دادن
یکشنبه 23 مهرماه سال 1402 04:22
مقدومه : میگوید اگر بار دیگر سعی کند افکار ش را به من تحمیل کند رکیک ترین فحش ها را نثارش می کنم. بحث : خیلی اوقات پیش امده برایتان ،که در جایی مثل خیابان یا حتی مترو و یا اتوبوس، در حال حرکت بوده اید و چند نفر را دیده اید که به هم فحش می دادند و بعضا حتی به صورت شوخی با همدیگر این عمل زشت را انجام می دادند. یا خیلی...
-
مشاور میگوید
شنبه 22 مهرماه سال 1402 20:17
خانم الهام را دمان در نقش مشاور میگوید در همه چیز به تعادل توجه داشته باش.فرد متعادلی باش.یه بند باز فقط خوب میتواند حفظ تعادل کند.هیچگاه کسی از متعادل بودن ضرر نکرده .محبت کردن هم حدی داره.مهربون بودن هم حدی داره.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 مهرماه سال 1402 05:13
آرزو کرده بودم یه فرصت تنهایی برام پیش بیاد ببینم چگونه پاس میشه(میگذرد).همسر به ذهنش رسید باران در راه است و سقف خونه پسرمان در تهران« از بی مبالاتی همسایه های (که به چکه کردن شیر آب کولرشان توجه نداشته اند )»نم داده باید تعمیر شود.از روز پنج شنبه ۱۳ مهرماه پدر و پسر راهی تهران شدند و من تنها.اول کاری که کردم ،خونه...
-
از سفر برگشت
جمعه 21 مهرماه سال 1402 09:02
همسرجان هشت روز پیش رفت تهران تا خرابی های ساختمانی پسر د ومون را برطرف کند. همین باعث شد از خانه فراری باشم و خانه پسر اول مون باشم. آواره بودن سخت است. کلاس یوگا یکشنبه و چارشنبه رفتم. آزمایشگاه شنبه و ویزیت دکتر خون دوشنبه . ،جلسه سخنرانی سه شنبه و کوه صفه با نوه جان و همکلاس هاش(از هفت و نیم صبح تا ده صبح روز پنج...
-
خوبی،چه بدی داشت؟که یکبار نکردی؟
چهارشنبه 19 مهرماه سال 1402 19:23
این مصرع دوم شعر است.این سومین روز است که با من در تماس قرار گرفته، کسی که به من بدی کرده و به روی مبارک هم نمیاره هنوز،در صورتیکه از من خوبی دیده.عجب آدم خریه
-
کلاس ورزش صبحگاه
سهشنبه 18 مهرماه سال 1402 13:51
سه روز اول هفته در زمین ورزشی پارک در جمع خانومای ورزشکار بودم شنبه بلوز قرمز و کش ،یکشنبه بلوز سفید و توپ،دوشنبه لباس زرد (یا بنفش)و صرف صبحانه. چه برنامه ای! امروز به خاطر برنامه بهداشت روانی از ورزش صبحگاه منصرف شدم. افراد جدید که قصد می کنند دوست من شوند ،مهربانند.اما هرکدام یه قصه دارند که من حاضر به آگاه شدن آن...
-
روز سه شنبه ۱۸ مهر آغاز هفته بهداشت روانی
سهشنبه 18 مهرماه سال 1402 11:27
امروز بنا به درخواست سوپر وایزر آموزشی بزرگترین بیمارستان تامین اجتماعی اصفهان در جلسه آموزشی مراجعان شرکت کردم و از بهداشت روان سخن گفتم شرمم میشه در جمعی صحبت کنم که پیر و جوان و باسواد و بی سواد ودارا و فقیر بافت آن را تشکیل میدهد. مستمعین قبلی ام در دانشگاه تقریبا همسن بودند و دانش تقریبا یکسان داشتند. آسان نیست...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 مهرماه سال 1402 04:44
یه زیبا رو که همسن خودمه وبچه نداره میگه خوش به حال تو که بچه دار شدی والان نوه هم داری وحظ میبری کاش من زود ازدواج کرده بودم و بچه داشتم.میگم در عوض تو خونه وزندگی لاکچری و محبوبیت داری و من نه. میگه آره اینا عالیه ولی کاش مث تو بچه هم داشتم میگم شاید باور نکنی که من خیلی اذیت شده ام تو همیشه در اوج بودی و عزیز و شاد...
-
نوشتن از دیروز
یکشنبه 16 مهرماه سال 1402 05:50
دیروز شنبه ساعت شش صبح برای رفتن به آزمایشگاه از خونه بیرون زدم .ساعت ۷ از آزمایشگاه که بیرون امده بودم داخل اتوبوس هم بودم رفتم تا جلوی پارک پیاده شدم پیاده روی کنم. ر سیدم به جایگاه ورزش بانوان .داخل سرا پرده شدم ۶۰ نفر یا بیشتر زن با بلوز قرمز و شلوار مشکی مشغول ورزش بودند ...ساعت ۸:۳۵ پسرم زنگ زد دخترم را میارم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مهرماه سال 1402 23:33
امروز مهمانی ام
-
ساده لوحیه
پنجشنبه 13 مهرماه سال 1402 06:00
دیشب در خواب میدیدم زنی به من میگه:« ساده لوحیه که... ومن کیف مدارکم , گم شده بود, دنبالش میگشتم. در جمعی حرف میزدم... ما یه معاون دانشکده داشتیم کم حرف بود آقایی که متاسفانه معاونت را سالها ... بعضی هاصاف و صادقند.حواس مون نیست که بعضی ها سیاست مدارند. یکی هست حرف می زنه ولی اطلاعاتی منتقل نمی کنه فقط حرف زده. مدتیه...
-
زن را در حهل نگه دار تا...
پنجشنبه 13 مهرماه سال 1402 05:39
جایی خوندم ،«به زنان نوشتن نیاموزید» حتما میترسند زنان در سراسر جهان نامه پراکنی کنند. حتما ورژن جدیدش«به زنان تایپ کردن نیاموزی»آنان را با دنیای مجازی آشنا نکنید.آخه دل شون پر درده.تحریک احساسات میکنند. یادمه یه پیرزن که نوشتن می دانست ،نوشته بود :«گل سرخ و سفید و ارغوانی, فراموشم مکن تا میتوانی» و چسبانده بود به...
-
از خود گذشته گی مردها
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1402 08:57
مردها کاین گریه در فقدان همسر می کنند بعد مرگ همسر خود ، خاک بر سر می کنند خاک گورش را به کیسه سوی منزل می برند دشت داغ سینه خود لاله پرور می کنند چون مجانین خیره بر دیوار و بر در می شوند خاک زیر پای خود، از گریه ،هی تر می کنند روز و شب با عکس او پیوسته صحبت می کنند دیده را از خون دل، دریای احمر می کنند در میان گریه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1402 08:55
دددددددددددددددددددددددددددد
-
مردان مهربانند شک نکنید
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1402 08:10
مردها کاین گریه در فقدان همسر می کنند بعد مرگ همسر خود ، خاک بر سر می کنند خاک گورش را به کیسه سوی منزل می برند دشت داغ سینه خود لاله پرور می کنند چون مجانین خیره بر دیوار و بر در می شوند خاک زیر پای خود، از گریه ،هی تر می کنند روز و شب با عکس او پیوسته صحبت می کنند دیده را از خون دل، دریای احمر می کنند در میان گریه...
-
دومین دوشنبه مهر ماه۱۴۰۲
دوشنبه 10 مهرماه سال 1402 05:53
هر دو شنبه از ماه مهر خونه یه دوست دوران دانشگاه جلسه دور همی داریم امروز نوبت راهبه است تا آش رشته بپزه و همکلاسا را دعوت کنه اصولا آجیل، میوه وشیرینی هم سر میز میذارن.من امروز هم نمی رم.بهانه ای پیدا می کنم که تو خونه بمونم، بحث هایی که میشه، باب میلم نیست. دخترا میگن تو افسرده شده ای، دنیای مجازی را به حضور در جمع...
-
۸مهرماع
شنبه 8 مهرماه سال 1402 18:40
امروز روز جهانی ناشنوایان
-
تغییر آب و هوا
شنبه 8 مهرماه سال 1402 16:43
امروز هشتمین روز از مهر است.متوجه نیستم این چه حالیه دارم.یه حال خاصی.پانزده روز پیش شال و کلاه کردم و رفتم تهران.هشت روز پیش هم برگشتم.وامروز که اینجایم مث پانزده روز پیش نیستم.یه اتفاقاتی در اندرونم افتاده منو از حال نعمول اون روزا دور کرده.بذارید نگم چه شده ام.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 مهرماه سال 1402 06:26
دیروز هواشناسی اعلام کرده بود درجه حرارت ۲۵ است.سرما و سوز پاییزی جالبیه
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 مهرماه سال 1402 15:07
شکایت از روانشناس با وجود داشتن پروانه اشتغال تخصصی و عضویت در سازمان نظام روانشناسی با سلام، پسر٣٢ ساله ی من حدود ٢سال است به یک خانم مشاور روانشناس مراجعه می کند..این خانم به فرزندم گفته اند باید هفته ای یکبار جلسه مشاوره داشته باشیم، با توجه به اینکه این مشاور می داند که فرزندم زود دچار وابستگی عاطفی می شود. سه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1402 11:01
دستی بر سر بینوایان بگذارید. جالبه کدام بینوایان؟ نوا؟ بعضی ها برای رهایی از گرفتاری ها،از خود به درمی آیند و ... یه خانوم سرتا پا زیبایی و جلوه آمده بود بخش روان پزشکی تا اولا بپرسد نیاز های بیماران بستری در بخش روان چیست و ثانیا اجازه بگیرد بیاید جان و سر فدای آنان کند. جالب بود دیدن تعجب دانشجویان که چه شود؟ که خدا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1402 18:08
در جامعه ای زندگی می کنیم که خانوم رشته روان شناسی خونده و ام.اس دارد و همسرش اصلا لیسانس هم ندارد و سلامت و هنرمند نقاش است.خانم با وجود بیماری ارشد روان شناسی بالینی را از دانشگاه آزاد گرفته و دیگه نمی تونه همسرش را تحمل کند که آشکارا دارای خصایصی است که در روان شناسی....بوق... آقاهه میگه :«عزیزم از من جدا نشو،آخه...
-
ربنا آتنا فی الدنیا حسنه
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1402 07:07
خیلی کوچولو بودم که مامان جایزه ام داد وقتی چادر خال خالی سیاه و سفیدش را به سر کردم و مث سیندرلا و پیراهن دنباله دارش بر روی فرش سالن پذیرایی با ابهت قدم برداشتم.همان روز عصر مامان که دستش بر دعا بود یه چادر خال خالی تحویل دو دست کوچکم داد که فقط پنجاه سانتی متر بود چادر را به سر کردم و کنارش به نماز خواندن...
-
معنی تون جمع است
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1402 04:31
اصطلاحی بود که مادر مرحوم همسر به کار برده بودند، وقتی عروس های همسایه با هم نشسته بودند کنارشون وبهشون گفته بودند به عروس خانوم تون بگین بیان با ما بریم سالن ایروبیک شاید یه خورده تنش گوشت بگیره و خوش فرم بشه. من وقتی با خبر شدم که عروسای همسایه شون منو دیدند و گفتند:« خدا بده شانس»،سوآل کردم انشا الله،گفتند نمی پرسی...
-
با کدامین انتظارات؟!
سهشنبه 4 مهرماه سال 1402 18:14
آقایی صاخب نفوذ آمد جلوی میزم ایستادتو اتاق دانشکده گفت میخواهیم پیشنهاد بدیم معاونت دانشجویی شوی ،به او خندیدم .فکر کردم خصوص صدامون می کنند جایی واول نظر خودمون را می پرسند.
-
دعوای بچه های کوچک یه خانواده باهم(خواهر برادرها)
سهشنبه 4 مهرماه سال 1402 13:42
خاله ام میگه تو و خواهرت کوچولو بودید با هم دعواتون می شد در حد زدن به هم و من پیگیری نمی کنم تا چه حد؟مبادا خاله با پیاز داغ توضیح دهد اما آنچه خودم بیادم میاد که من در رقابتی آشکار او را به کنار میزدم(با وجودیکه دوسال بزرگتر بود)و خودم را پیش می انداختم و این سرتق بودن را ناشی از لجباز بودن خود می دانم و از پروبال...
-
فیزیک کوآنتوم
سهشنبه 4 مهرماه سال 1402 12:25
مقدمه : « اصطلاح کُوانتوم در فیزیک ،به کمترین مقدار ممکن از یک کمیت، مقدار پایه یا یک کوانتوم آن کمیت میگویند. یک کمیت کوانتیده، تنها میتواند مقدارهایی گسسته یعنی مضرب صحیحی از کوانتوم آن کمیت را اختیار کند؛ برای نمونه، مقدار بار الکتریکی یک جسم که در اثر مالش باردار شده، همواره مضرب صحیحی از بار الکتریکی یک الکترون...
-
با خودت چند ،چندی؟
سهشنبه 4 مهرماه سال 1402 10:35
یک نفر آشنا ، در سال های پیش ، تو وبلاگ قدیمی ام « طی کامنتی »نوشته بود: « خیلی مایلم بدونم, با خودت چند ،چندی»؟
-
نوشتن خاص
سهشنبه 4 مهرماه سال 1402 09:40
اینتلکچوآلیسم،مکانیسم دفاعی(از نظر فروید در مبحث مکانیسم های دفاعی)است که تو به کار می بری تا کسی در تو نبیند نیاز هایی داری که... میگن بیشتر نوجوان(وکسی که در مقطع نوجوانی ثابت مانده)ازش بهره می بره. تصور کن نوجوانی در سن حدود بلوغ و بلوغ ،جلوی ات ایستاده و هی با گردن فرازی میگه به نظر من... معمولا بزرگترا برای اینکه...