-
بازم پنج شنبه ای دیگر
پنجشنبه 16 فروردینماه سال 1403 07:26
پنج شنبه ها ، یادم میمونه ، حین قدم زدن ، برای شادی روح عزیزانم ، قرآن را از بَر بخونم.ولی حیف که کم از بر هستم. عروس گلم(حافظ کُل قرآن ) ، مادر دوتا نوه ام ،امسال عید ، با جاری کوچکترش ،ایام خوبی داشت.
-
مهمان ناخوانده(آبسه)
چهارشنبه 15 فروردینماه سال 1403 13:21
دیروز وقتم تو درمانگاه گذشت به خاطر یه آبسه ناقابل که تا معلوم بشه چر ا مهمانم شده(ویزیت پزشک و داروخونه و سونوگرافی). چند بار بغضم گرفت.(عین بچه ها ). خانم دکتر جراح سوآل کرد چند وقته؟گفتم حدود ده روز.پرسید درد هم داره،گفتم خدا را شکر ،بله.اما مطب خانم دکتر کلی شلوغ بود. هی می گفتم خدایا درد ها را درمان کن شفا ببخش....
-
پدیده ای بنام خواهر شوهر
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1403 10:34
خدا را شکر بنده هم از نعمت وجود خواهر شوهر بی بهره نبوده ام. یکی از خواهر های همسر در تهران بارها پذیرای ما بوده و خواهر کوچکترشان(که دیروز زحمت شون دادیم)،زانو درد زمین گیر شان کرده بود. خدا این دوتا خواهر را برای برادران شان محافظت فرماید که دلخوش به هم باشند. بارها در وصف خواهران شوهر قصه ها شنیده بودم ولی جز...
-
تاثیر خود شیفتگی یکی از طرفین بر رابطه دوستی،همسری،والدی
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1403 05:03
برقراری ارتباط با اطرافیان ختم تنهایی است .دوست(همسر،والد)خوب از تنهایی بهتره و تنهایی از دوست(همسر ،والد) بد بهتر. خواهر و برادر و دوست و همدم و والد بد داشته باشیم ،همه اوقات مان به مچ انداختن می گذرد.ولی زمانی دیگه نه حوصله میماند برای مان نه نا و نفس.انگار دیگه رابطه به انتهای خود می رسد. از وقتی دوتا خواهرم ازین...
-
شبهای قدر
دوشنبه 13 فروردینماه سال 1403 05:38
نوه کوچولوی ده و نیم ساله ام (علی)با مادر بزرگش(مادر محترم مامانش سیده زهرا بانوی مهربان)،رفته مسجد محل و قرآن بر سر نهاده و دعا کرده.قربون دست و پای بلورینش شوم. میگه در حالی که عسل در خواب ناز بود در خانه،من در مسجد بیدار بودم و قرآن بر سر داشتم. میگم عزیزم !زیبای من! نه تنها بر عسل تکلیف دینی نیست که بر تو هم نیست....
-
اولین روز تعطیل من
یکشنبه 12 فروردینماه سال 1403 16:31
در چنین روز بسیار خواب رفتم.در مدت شش روزی که عروس خانم و پسر دوم اصفهان بودند از بس مراسم پا گشا داشتند خستگی هام فرصت در رفتن نداشتند.عموها و پسرخاله و داداشش افطار دعوت می کردند و روزها هم من در خدمت شون بودم.مهمان بازی رسم معمول زندگی من نیست.عید دیدنی در ماه رمضان هم حکایتی داره.به جرات میتونم بگم یک ماه بیگاری...
-
اولین پذیرایی در شهر خودمان از زوج زیبا
شنبه 11 فروردینماه سال 1403 10:50
ششمین روز است که به خودشان مرخصی برای سفر داده اند .ساعت دو خواهند رفت و من نمی دانم چه حسی را تجربه خواهم کرد .با هم گردش در شهر هم داشتیم .خدا برای هم حفظ شان کند .عروس خوب هم مث دختر خود مان میماند.
-
گردش در شهر شاهد بهار
جمعه 10 فروردینماه سال 1403 16:44
دوساعت و سه ربع ساعت است که مشغول قدم زدن در حاشیه رودخانه زاینده رود و طول خیابان چارباغ هستم.اصفهان شلوغ شده ،طبق بر آورد های شهر داری اصفهان ، سه میلیون تردد اتوموبیل ثبت شده
-
قدم زدن تو خیابون خلوت
پنجشنبه 9 فروردینماه سال 1403 14:43
امروز تصمیم گرفتم صبح زود از خونه بزنم بیرون دیدم اوا چرا خیابونا اینقدر خلوته؟ماه رمضان و تعطیلات نوروز، خیابونای دیدنی میزبان بهار ،(شکوفه باران) را ،خلوت کرده.
-
از همه چی دوتا
سهشنبه 7 فروردینماه سال 1403 17:04
عروس دارم دوتا،ونوه هم دوتا و پسر هم دوتا.ولی در سن ۶۶ سالگی انگار دیگه دلگرم نیستم به چیزایی که قبلا براش سر و دست می شکستم. شخصیتم از نظر دیگران عحیب و غریبه ولی خودم می دونم که اجزای آن زخم برداشته. خدا بیامرزد مامان و بابا معماران شخصیتم را که با خمیر مایه عجیب و غریب اینگونه پرورشم دادند.گاهی حس می کنم دست خودم...
-
اِن اَنکَرَ الاَصوات لَصوت الحَمیر(زشت ترین صدا،صدای خرانست)
دوشنبه 6 فروردینماه سال 1403 15:06
توخیابون داشتم قدم میزدم که صدای نکره مردی از اتوموبیل سانتافه حین حرکت بر سر زنی داخل اتوموبیل قلبم را از جا کند بیچاره آن زن داخل اتوموبیل.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 فروردینماه سال 1403 07:39
طفلک خانومه! فکر می کرد بشود با چنین مرد زندگی کرد. محاسباتش غلط از آب در اومد. چهل سال برای خودش استقلال داشت. هی گفتند تنهایی اذیتت می کنه.بز گر از کله به در قلمداد میشی. عقلش را داد دست اطرافیان. ومهر خلاص زد رو ازادی و احترام خود. هر روز صبح صدای نق و نق شوهرش میاد تا شب. معلوم نیست کی زبون به دهن میگیره. ازش...
-
رقص هنرمندانه در پیچ و خم های زندگی
یکشنبه 5 فروردینماه سال 1403 09:28
داشتن انعطاف بدنی رقص را برفرد آسان می کند. ورزش ریتمیک بدین جهت به رقص نسبت داده شده.آهنگ مطرب (طرب آور)،وجود فرد را تسخیر می کند.اگر با عشق(عاشقانه) ازدواج کنید سر از پا نشناخته در چم و خم زندگی پیچ و تاب می خورید و بدون آنکه دردی احساس کنید زندگی را از سر می گذرانید. به قول حافظ: یک دست جام باده و یک دست جعد یار...
-
فراموشی
شنبه 4 فروردینماه سال 1403 14:19
به روی مبارک نمیارم که فراموشکاری اذیتم می کنه.
-
سال به سال ،رخمت به پارسال
جمعه 3 فروردینماه سال 1403 09:58
بیادم میاد فروردین ها با لباس نو پیش به سوی خونه مادر بزرگها برای تبریک سال نو (نو روز) برنامه مون بود. مامان و بابا میخواستند بچه هایی وفاد ار به سنن و رسوم ملی پرورش دهند. تداخل ماه رمضان با عید نوروز امسال فامیل را دچار سر در گمی کرده.نا و نفس ندارند از جا حرکت کنند ولی احساس اجبار می کنند.
-
سی سال گذشت
پنجشنبه 2 فروردینماه سال 1403 12:16
آنسال (۷۳)روز دوم فروردین ... حسرت داشتن خواهر سی سال است بر سینه ام سنگینی می کند. خواهر هایم خوبم! در جوار رحمت حق، لحظات رحمت و مغفرت را به تماشا بنشینید انشا الله
-
توصیه ها دکتر جسیکا زور لینگ از هودسون آمریکا نورو لوژیست
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1402 05:57
مطالعه با صدای بلند بله درست است، تنها کافیست بلند بلند بخوانید! بر اساس مطالعه ای که در سال ۲۰۱۷ در مجله حافظه، از سری مجلات گروه تیلور و فرانسیس به چاپ رسیده است، عملی به سادگی خواندن با صدای بلند می تواند حافظه بلند مدت انسان را تقویت کند. در این مطالعه شرکت کنندگان میانسالی که با صدای بلند می خواندند، عملکرد...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1402 04:05
سحرگاهان دعا مستجابه
-
دعا و ارزوی خوب در اخرین شنبه ۱۴۰۲
شنبه 26 اسفندماه سال 1402 04:00
خانه تکانی،تمیز کاری،روزه داری، این روزا برامون نا و نفس نگذاشته. فعالان حوزه وبلاگ نویسی هم چنان می نویسند ولی من با بهانه و بی بهانه ننوشته ام. الان که بارش باران روحم را داره نوازش می کنه. نیمه های شب ماه رمضان با صدای دعای سحر از رادیو،شنیدن صدای بارش باران دلنوازتر است. دعا می کنم تمام دوستان وبلاگی من سالی پر...
-
آغاز ماه رمضان
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1402 07:22
از امروز مومنین و مومنات شهر و دیار و فامیل من شروع میکنند گرسنه و تشنه ماندن تا غروب آفتاب.همسر که از ۲۷ سالگی اش تا امروز (۶۷سالگی)در کنار من زندگی می کند ازین قاعده مستثنی نیست. پارسال بهش گفتم تو ۶۶ ساله هستی و پیر مرد محسوب می شوی روزه نگیر مبادا بیمار شوی ،قبول نکرد و در نیمه های ماه مبتلا به زونا شد. امروز هم...
-
محال ها
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1402 13:38
لادن دختر خانم همسایه روبروی ما ازدواج کرده بود و در نیم طبقه بالایی خونه پدرش اسکان یافته بود(بعد از اینکه با ایرج ازدواج کرده بود) و پسرش دانیال هم که دنیا امده بود برای انکه دانیال بلبل زبونی یاد بگیره ، از داخل خونه( از طریق آیفون) میگفت دانی و دانیال که تو بغل پدرش ایرج بود از دم در خونه میگفت ماما.ومن آرزو می...
-
برقراری ارتباط
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1402 07:14
https://karboom.io/mag/articles/%DA%A9%D8%B3%D8%A8-%D9%85%D9%88%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D8%A8%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%A8%D8%B1%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%B7
-
فقط هشت روز به عید مانده
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1402 06:50
امروز از ساعت :۴۵_۳ بیدارم .پس امیدوار باشم،که خوابم بهبود خواهد یافت.الان در آزمایشگاه مرکز بهداشتی هستم. هر ماه یکبار باید خونم آزمایش شود.
-
شروع نامه نگاری
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1402 06:03
در وصف عروس شاهزاده هری انگلستان (مگان) خوندم که در سنین نوجوانی نامه ای می نویسد به ...و... بیادم آمد اولین نامه ام را به موسسه« در راه حق »قم خیابان صفاییه قم نوشتم و در خواست کمک کردم برای آنکه بتوانم یه مسلمان دو آتشه شوم. شاید آدرس را از مجله «مکتب اسلام» برداشته بودم که در منزل خاله دختر دایی هام، دیده بودم....
-
مدتیه ،دنیا دیگه بر علیه من نیست،چش نخورم
شنبه 19 اسفندماه سال 1402 09:23
میگن دنیا روزی لَه توست و روز دیگر علیه تو واز حافظ :«توصیه به غم نخوردن» چرخ گـردون گـر دو روزی بــر مــراد مــا نـگـشــت دائــمــاً یـکـسـان نـبـاشـد حـال دوران غـم مخـور اگرمدتی چرخش روزگار به وفقِ مرادما نگشت ،نومید نشویم.
-
نظرم را میخواد
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1402 03:40
تو اینستا گرام کلیپ« دکتر اثامه قاسمی »را برام فرستاده،میگه میخوام نظر تو را هم بدونم.
-
رفاقت های قدیمی بی ریا بود
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1402 06:00
دیروز در جمع شش نفر دوستان دبیرستانی(دوستی به قدمت ۴۸ سال) از ساعت دوازده تا ساعت ۴ عصر لحظات شاد داشتم.
-
قصه درمانی
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1402 11:06
چه بسیار حرفایی که رو هوا زدم و رفت از دستم چون جایی ثبتش نکردم.قصه درمانی یکی از اونا بود .بچه ای که دچار کابوس بود و موتیزم(گنگی انتخابی)تشخیص اش بود در بخش. و وقتی پرستار شیفت شب ،ذ قصه ای براش گفت که پسرکی مورد تجاوز قرار گرفته بوده ،اینم سرش را گذاشته بود رو شونه پرستار و گفته بود به من نیز تجاوز شده توسط...
-
نه گفتن عواقب داره ولی داشته باشه بگو «نه»
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1402 08:25
ن ه گفتن ،مهارت است خجالت ندارد آخه من جراتش را ندارم بگویم نه. میترسم میترسم از من دل آزرده شود.اونو از دست بدم. نمیتونم از دست دادن اش را تحمل کنم. اصولا از تنها شدن میترسم. جالبه که دیگران به همین دلیل اهمیتی به من نمی دهند؛ انگار همان کسان که بی توجه به عاقبت امورند ؛ عزیزترند. کمکم کنید بتوانم بگویم نه . فریاد...
-
گفت : <سحر خانم جان ،هنر درمانگر است>
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1402 07:53
برای تبدیل شدن به یک هنردرمانگر به چه نوع تحصیلاتی نیاز دارم؟ مدرک کارشناسی ارشد برای تمرین سطح ابتدایی در هنر درمانی ضروری است. استانداردهای آموزشی مستلزم دوره های تحصیلات تکمیلی است که شامل آموزش در موارد زیر است: فرآیند خلاقیت، رشد روانی، گروه درمانی، ارزیابی هنردرمانی، تشخیص روانی، روش های تحقیق و توسعه شایستگی...