نچاق

وبلاگ خاطرات

نچاق

وبلاگ خاطرات

شرح ما وقع یک هفته

سحر گاه (۲ نیمه شب) با لرز از خواب بیدار شدم.

جمعه که نوه کوچولو بی اشتها شده بود و تب داشت و من متاثر.

دیشب هم با خود گفتم خیاط در کوزه افتاد.

جمعه و شنبه ،دو روز تعطیلی را می شد سفر دو روزه رفت ولی درین خانه و در ان خانه سپری شد.

هفته گذشته اخبار هایی ازار دهنده از بلایای طبیعی و انسانی بدنم را ریش ریش کرده بود ایمنی ام پایین امد

نظرات 4 + ارسال نظر
khatoon دوشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1403 ساعت 10:54 https://memories-engineer.blogsky.com

احتمالا از نوه تب و لرز رو گرفتید
بیشتر مراقب خودتون باشید

شاید بوسه بر گونه زیبای او مبتلایم کرد.خدا به او رحم آورد که لطیف است.

سلام یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1403 ساعت 09:01

با درود
دختر های من هم وقتی بچه هایشان مریض می شد
اولین جایی که می آمدند منزل ما بود
ما که جز کادر درمان نبودیم
ولی شما کلی تجربه ی درمانی دارید
جالب این بود اگه بیماری شون ویروسی بود
فوری همسرم هم ویروس ها را در یافت می کرد

به نظر من غصه خوردن برای نوه،در بیمارشدن نقش داره.

لیلی یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1403 ساعت 08:32 http://leiligermany.blogsky.com

از کجا اخبار رو پیگیری می کنید؟
شما که روحیه لطیفی دارید مراقب روان تون باشید

متاسفانه اخبار نومید کننده را دنبال می کنم.

قره بالا یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1403 ساعت 06:46

خدا بد نده رضوان جانم

تب و لرز نیمه شب با خوردن ادولت کُلد خاتمه یافت.ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد