-
عمر دوباره ای برای خوردن
پنجشنبه 3 آبانماه سال 1403 07:39
سه شنبه صبح زود آفتاب که زد رفتم پیاده روی و تمام زمین های ورزش های (اسکیت و پینگ -پونگ و بد مینتون.والیبال،فوتبال نرمش صبحگاهی )پارک را که مشتری خاص خود را داشت طواف کردم و از انرژی زن و مرد و پیر و جوان شان کسب انرژی کردم.وقتی از خانه بیرون میزدم به خود می بالیدم که برای خروج از خانه هوای گرگ و میش را برگزیده ام و...
-
یا للعجب
چهارشنبه 2 آبانماه سال 1403 16:02
عارفی گوید: پاسخ چهار نفر مرا سخت تکان داد اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشهی لباسم را جمع کردم تا به او نخورد او گفت: ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود... دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کردهای؟ سوم کودکی دیدم که چراغی...
-
عاشقانه
چهارشنبه 2 آبانماه سال 1403 03:30
آخه اینا دیواره دور آپارتمان ها میسازند؟باز رحمت به دیوارهای خونه مادر بزرگم که از خشت و گل بود.رازها مخفی میماند. حکایت عروس دوماد اصفهانی(همسایه مون) موقع تماشای فیلم ساعت هشت صبح: خانومه:احمد رضا!این خانوم هنرپیشه ها را می بینی؛غصه نمی خوری زنت!(خودش)موهای به این قشنگی نداره؟ آقاهه:خیلی ساده ایا(ای ها)!فکر میکنی تا...
-
جمع خانوادگی
سهشنبه 1 آبانماه سال 1403 08:51
روز پنج شنبه بعد از دو سال تعطیلی های جمع خانوادگی ،اولین گرد همایی در خانه ما تشکیل می شود.خانواده همسر شامل پنج برادر و دو خواهر و فرزندان شان به علاوه عرو س و داماد های یکی از آنها. مادر همسر تا زنده بودند در گرد همایی با آش رشته وچای و شیرینی و ساندویچ ومیوه پذیرایی می کردند به کمک مستخدم شان. همسر از مرغ به عنوان...
-
برشی از یه روز از زندگی
سهشنبه 1 آبانماه سال 1403 05:15
دیروز ساعت ۸وربع رفتم کلینیک گوارش دو نفر قبل خودم کلون اسکپی شدند .وقتی از در اتاق معاینه خارج می شدند بیحال بودند .همسر جان که مادرش و دختر خاله اش بعد از کلون اسکپی تحت جراحی روده بزرگ قرار گرفته اند و ...نگران به نظر می رسید .وقتی ساعت دوازده به خانه رسیدیم دست و استین را بالا زد و ناهار را آماده کرد و می گفت هر...
-
تلاش بی نتیجه
دوشنبه 30 مهرماه سال 1403 06:56
همون جور که حدس می زدم طاقت برنامه آمادگی آزمایش را نداشتم.از ساعت 7 صبح شروع کردم .یه شیشه روغن کرچ(شاید سه قاشق)را با یه لیوان آب گرم میل کردم.از ساعت 8تا ساعت 4 هر یکساعت یه قرص بیزا کودیا خوردم.از ساعت 10 صبح هر سی دقیقه یه لیوان از ع لیوان پودر حل شده را نوشیدم. و دیگه قطره دایمتیکون را نتوانستم اضافه کنم به...
-
هر دم ازین باغ بری می رسد.
یکشنبه 29 مهرماه سال 1403 07:31
از ساعت 7 صبح امروز تا ساعت 12 ظهر فردا در خدمت آزمایش باید گرسنه بمانم.نمی دونم این روزه داری قابل تحمل است یا نه.قرص قند خون(گلوریپا10) و قرص قلب(بیزو پرولول5،لوزارتان25)را بخورم یا نخورم فرق نمی کنه.مایعات روشن مث آب و عسل خورده شود اشکالی ندارد.از ساعت ده صبح تا ساعت هفت عصر محتویات پنج ساشه (پودرپیدرولاکس)را در...
-
از دست پدر خشمگینه.
یکشنبه 29 مهرماه سال 1403 05:17
وقتی کودک بوده پدرش و مادرش از هم جدا شده اند. الان مادرش با دایی و زن دایی و مادر بزرگ زندگی می کند. آرزو داره بتونه مادر خود را بیاره خانه خودش آبان ماه ۲۳ ساله میشه.براش دعا کنید موفق بشه
-
فرشته ها با کدام بال...؟
شنبه 28 مهرماه سال 1403 13:15
مریم جون فوق لیسانس مشاوره اش را هم گرفت. از دانشگاه علوم پزشکی کاشان خودش را انتقال داده بود ،دانشگاه علوم پزشکی اصفهان . رشته اش را هم از پرستاری به مدارک پزشکی تغییر داد. اما با همه این اوصاف،مسئول پذیرش اورژانس بیمارستان شهید غرضی اصفهان است. به خواهرش گفته اینجا را بیشتر از پذیرش درمانگاه می پسندم ؛ چون به...
-
جراحات عاطفی
پنجشنبه 26 مهرماه سال 1403 05:10
تجارب تلخ باعث جراحات عاطفه مان می گردد ولی ناگزیریم دوام بیاوریم. تاب آوری مان بستگی به گنجینه دفاع های سالم (مکانیسم های سازگاری)مان دارد. کتاب مکانیسم های دفاعی احمد وند بیست تا راه غلبه بر استرس را توضیح میده که روان خودش بکار می کیرد مبا از هم پاشیده شود. معادل اون پیشنهاد می شود آموخته شود و آگاهانه به کار گرفته...
-
معانی متفاوت یک کلمه
پنجشنبه 26 مهرماه سال 1403 03:40
-
شفقت درمانی
چهارشنبه 25 مهرماه سال 1403 04:01
مرجان خواهر شیرین دانشجوی پرستاری من است برام تو اینستاگرام اینو فرستاده بود؟ شفقت درمانی چیست؟ درمان متمرکز بر شفقت (CFT) افراد را در درمان به شفقت و مهربانی نسبت به خود و دیگران تشویق میکند و کمک میکند تا از نظر روانی و عاطفی بهبود یابند. شفقت، هم نسبت به خود و هم نسبت به دیگران، پاسخی عاطفی است که به اعتقاد...
-
تبعیض قائل نشو
سهشنبه 24 مهرماه سال 1403 07:47
یکی از اعتراضات مادرم به پدرم این بود :بین دخترامون فرق میذاری،نکن.خب من و خواهرم فرق داشتیم.من می پریدم تو بغل بابام ولی خواهرم افاده داشت نسبت به ایشان.از نظر مادرم کار او درست بود.وبا تذکر به بابا یاد آور میشد عادتش نده اینجور باشه.بابا برای خوش خدمتی به مامان دو یا سه مرتبه تحویلم نگرفت.ومن امیدم از او سلب شد و...
-
معجزه فال حافظ
سهشنبه 24 مهرماه سال 1403 03:48
میخوام پست جدید بذارم.از دست خودم عصبانیم.همش حاشیه میرم حرفم را نمی زنم،پس چه فرق است بنویسم یا ننویسم؟نیت کردم،این اومد .جوابم همینست. صَنَما ! با غمِ عشقِ تو ، چه تدبیر کنم؟ تا به کِی ، در غمِ تو ، نالهٔ شبگیر کنم؟ دل دیوانه از آن شد، که نصیحت شِنَوَد مگرش هم ز سرِ زلفِ تو ، زنجیر کنم آن چه در مدتِ هِجرِ تو کشیدم،...
-
احترام متقابل
دوشنبه 23 مهرماه سال 1403 16:59
بچه والدینش را دوست داره.اگر به فرزند خود بگین با این فرمون که داری میری سر از ترکستان در میاری،حتما سر از ترکستان در میاره تا مبادا والدینش دروغگو از آب در بیایند.پس تو هم فرزند خود را همان قدر دوست داشته باش و در انگ زدن به او جانب احتیاط را نگه دار.
-
استند آپ کمدین (موضوع: ازدواج پسر« ...» با دختر« دکتر»)
دوشنبه 23 مهرماه سال 1403 06:16
https://ifilo.net/v/ZRCInxr استندآپ سیده زینب موسوی _( ازدواج جواته)
-
عشق یا اضطراب؟
یکشنبه 22 مهرماه سال 1403 04:23
دیروز نگهبان مجتمع مون همسرش را رونمایی کرد.میگفت: « این مرد همه کس منه.خدا نکنه خار کف پاش بره.»
-
واکاوی
یکشنبه 22 مهرماه سال 1403 02:43
خانمه گریه می کرد می گفت:« شوهرم تو چشه هر جا میریم توجه ها را به خودش جلب می کنه خسته شده ام از بس چش دنبالشه .حالا اینا به یه طرف،همش داره از دستپخت و چیدمان منزل دوست و فامیل تعریف می کنه عننقریبه از چنگم در آرنش. اینهمه حساسیت داشتن رو شوهرش را به حساب دوست داشتن بذارم یا تکبر یا اضطراب؟ یه چیز میگم یه چیز...
-
اَی ی
یکشنبه 22 مهرماه سال 1403 02:36
اَی،آکله بیگیری اصطلاحی خاص به معنی حالم بهم خورد بیماری خوره (جذام)مبتلا شوی. یه خانومه خیلی خوشگل که نسبت به شوهرش خیلی حساس بود می گفت به همسرم گفتم انگار طرف چشمت را گرفته،شوهرم چنین اصطلاح را برام بکار برد.
-
شانس عاشق شدن مردی به شما(یکی را دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نمی داند ،نگاهش می کنم اما...)
جمعه 20 مهرماه سال 1403 03:09
12 روش مطابق با راهکارهای علمی و روانشناسی تا بتوانید با استفاده از آن ها، پسری راکه علاقه دارید به او، جذب خود کنید. ۱( اول )خودتان را دوست داشته باشید همیشه به یاد داشته باشید، قبل از این که بخواهید کسی شما را دوست داشته باشد، ابتدا باید خود شما ، خود را دوست داشته باشید. مردم به خوبی احساس شما نسبت به خودتان را می...
-
من نمیگم تمام عالم میگن
پنجشنبه 19 مهرماه سال 1403 04:23
نه (9)تا دشمن زندگی زناشویی ازدید روانشناسی برای اینکه زندگی زناشویی خوبی داشته باشیم، لازم نیست که بیخودی به دنبال راه های معجزه آسا باشیم. ضمن اینکه باید بدانید که خوشبختی در زندگی زناشویی و داشتن یک زندگی زناشویی موفق بعد از ازدواج، هیچ ارتباطی به رویاپردازی و ایده آل نگری نداشته و در عین حال چیزی نیست که بدون...
-
مهمان مامان
پنجشنبه 19 مهرماه سال 1403 04:10
چهارشنبه شب نوه ها(دو تایی) با پدر جان شان ( پسر ارشد )مهمان خانه ما شدند.از ساعت شش عصر تا ده شب. ولی چون دخترک زیبا خوابید(یعنی خوابش برد)منتظر ماندند تا ساعت دوازده ؛شاید بیدار شود و چون بازهم بیدار نشد همه شون(سه تایی ) خوابیدند؛خونه ما. این خانواده عادات خواب جالبی دارند. مثلا بچه ها زیر پایه های مبل میخوابند. یا...
-
خواننده خاموش
سهشنبه 17 مهرماه سال 1403 05:19
وبلاگ های زیادی را میخونم ولی کامنت نمیذارم.خواننده خاموش بودن جالبه.کامنت گذاشتن مسئولیت داره.باید خوب درک کرده باشی چی میخواست بگه و از ظن خودت یار طرف نشده باشی.گرچه بعضی دوستان لطف دارند و گذشت می کنند &ولی تاثیر بدی میتواند داشته باشد.مراقبت لازم است.دقیق بخونیم و دقیق تر کامنت بگذاریم.زیاد هم فلسفی اش...
-
یک حادثه
دوشنبه 16 مهرماه سال 1403 11:05
امروز برای جاری بزرگ که پنج شنبه ما را بهشام دعوت کرده بود در پمپ بنزین اتفاق وحشتناکی رخ داده.رفته داخل پمپ بنزین و سرعت داشته تایرش ترکیده و خورده به ماشین جلویی خود.خدا رحم مان کرده. طفلک ماشینش را به همسر ش نمی داد میگفت حواست نیست ...
-
بازارچه ای برای فعالیت فوق برنامه بچه ها
یکشنبه 15 مهرماه سال 1403 10:38
تو مدرسه نوه جون بازارچه خیریه برپا شده عروس جانم برای نوه بساط فروش سیبزمینی خلال شده / سرخ شده گذاشته.بعضی بچه ها نون و پنیر تزیین شده با شاخه گل عروس آورده اند.یه نفر اسنک ویکی توپ آورده بود.
-
کتاب مورد نیاز من
یکشنبه 15 مهرماه سال 1403 05:22
https://www.google.com/search?q=%D8%A7%DB%8C%D9%85%DB%8C+%D9%85%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%86+%D8%AE%D8%B7+%D9%82%D8%B1%D9%85%D8%B2+%D9%87%D8%A7&oq=%D8%A7%DB%8C%D9%85%DB%8C+%D9%85%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%86+%D8%AE%D8%B7+%D9%82%D8%B1%D9%85%D8%B2+%D9%87%D8%A7&gs_lcrp=EgZjaHJvbWUyCQgAEEUYORigATIHCAEQIRigATIHCAIQIRigAdIBCTE4MDI4ajBqOagCDrACAQ&client=ms-android-xiaomi-rvo3&sourceid=chrome-mobile&ie=UTF-8
-
سایک ( psych)مون
شنبه 14 مهرماه سال 1403 11:04
سایک مون کجاست؟استاد روان شناسی بالینی بیمارستان داشت برای دانشجویان رشته پرستاری میگفت : «وقتی بهت میگن :«بشین!(با تحکم)»احساست چه تفاوتی میکنه تا وقتی بهت میگن:« بفرمایید بنشینید؟"؟ دانشجوها هر کدام جوابی دادند. بر اساس گفته های اونا گفت:یه سیستم ارزشی در اندرون ما از بدو تولد تشکیل شده که وظیفه اش ارزیابی گفته...
-
عشق ورزیدن به والدین
شنبه 14 مهرماه سال 1403 05:46
تو وبلاگ مامان خانومی خواندم: «به کسی که دوستش داری بگو که چقدر به او علاقه داری و چقدر در زندگی برایش ارزش قائل هستی چون زمانی که از دستش بدهی مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی او دیگر صدایت را نخواهد شنید....» وخوشحالم که به مامان و بابام گفتم :«عاشق تون ام.»
-
در اندرون من کیست کز زبان من سخن می گوید؟
جمعه 13 مهرماه سال 1403 10:26
سه شنبه گذشته روز جالبی بود برام.صبح ساعت شش رفتم درمانگاه محلی نوبت بگیرم برای خودم و همسر که پزشک داخلی ویزیت مون کنه. خانمی که نیم ساعت زودتر آمده بود اومدتلپی کنار من نشست.از کحا فهمید یک ساعت معطلی براش جالب میگذرد.وقتی ساعت هفت شد نوبت پزشک قلب را برای پسرش گرفت و خواست برود مرا در آغوش گرفت ،بوسید و رفت.ساعت...
-
روزها عادی میگذرد
پنجشنبه 12 مهرماه سال 1403 03:30
سلام درمان ها را باید جدی بگیرم. دعا کنید روزگار مان بهتر ازین شود که هست. کمتر نوشتنم اینجا زیر سر اینستاگرام است.