-
خواب دیدم خوب دیدم .و نیمه شب از خواب پریدم
جمعه 2 آبانماه سال 1404 04:24
دیشب در خواب دکتر مرحوم محمد فرهاد(بعد از صد روز از فوت ایشان در بیستم تیر ماه) را دیدم. دکتر محمد فرهاد در بخش آنژیو گرافی. می گفت این خانم(اشاره به من) خانم خوبیه.حتما دیشب که قرآن خواندم او هم روحش شاد شده.که در خوایم حاضری زده.سال ۱۳۶۵ بود از بیمارستان امین و بخش کودکان استعفا دادم و به بیمارستان خورشید بخش آنژیو...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 آبانماه سال 1404 04:00
روز با پیاده روی و دیدار با خانم قرمزی همسایه داغ دارمون گذشت.ناهار برای همسر و خودم ابداع و درست کردم.
-
معجزه ای به نام مادر
چهارشنبه 30 مهرماه سال 1404 04:54
سلام.صبح آخرین روز اولین ماه پاییز تون به خیر.روز خوبی پیش روی شما باد چهار سال از فوت مادر عزیزم گذشت و من هر روز به یادش بودم . با به دنیا آمدن من ،مادرم در سن بیست و سه سالگی خود صاحب دومین دختر(وچهارمین فرزند) خود شده بود و این آخرین پرستار در روزای تنهایی او(دوران کرونا)،واقعا پرستار بود(پرستار رسمی بیمارستان های...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 مهرماه سال 1404 04:44
امروز 29 مهر در تقویم :روز صادرات:نامیده شده .یه جوک دیدم نوشته بود واردات شهر ما مرده و صادرات شهر ما آخوند است.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 مهرماه سال 1404 04:28
دیروز یکشنبه ساعت ۶ و نیم از خونه زدم بیرون به قصد آزمایشگاه (خون). هر ماه پزشک مرکز دیابت ویزیت ام می کنه.فرمود از پارسال تا حالا آزمایش خون رو پرونده ات نداری و من نمی تونم دارو بنویسم.افسانه اعتمادی فر پزشک عمومی مرکز دیابت هستند. فلذا رفتم آزمایشگاه .همسر جان خواب تشریف داشتند که رفتم ،فرمودند می رساندم ات. .گفتم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 مهرماه سال 1404 04:37
شنبه ۲۶ را در حالی شروع کردم که...معده ام از من گلایه داشت.آیا آنچه مرا می خورد باعث ناراحتی معده ام شده یا آنچه من می خو رم . متوجه هستم این روزا توجه چندانی به آنچه می خورم ،ندارم .معده نازنینم! که تامین انرژی بدنم را مدیون تو هستم ،چرا حواسم به تو نیست؟
-
آخرین هفته ماه مهر
شنبه 26 مهرماه سال 1404 04:54
امروز شنبه ۲۶ مهر ماه است. با ا این حساب فقط چهار روز به پایان اولین ماه پاییز مانده است. چه سخت می گذرد ماه اول سال تحصیلی بر بچه هایی که بیش از سه ماه تعطیلی داشته اند. بعضی پدر و مادرها قبل از آخرین امتحان در خرداد ماه برای فرزند خود برنامه ای جدید تدارک می بینند مبادا خوشی بزنه زیر دلشون و این جالبه. اولین سال...
-
اولین روز هفته به خوبی گذشت
یکشنبه 20 مهرماه سال 1404 03:00
چه روز شنبه خوبی بود دیروز! ساعت هفت و چهل دقیقه بود که صدای تلفن خبر دارم کرد باید خوردن صبحانه را خاتمه دهم و به سوی منزل نوه جون ها بشتابم.چه شتابی که ساعت ۹ آنجا بودم.صبح ها خیابان ها به خاطر دانش آموزان عازم مدرسه ها شلوغ است.من معمولا شش و نیم از منزل خارج می شوم تا با شلوغی مواجه نشوم. از آنجا که مدرسه رفتن در...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 مهرماه سال 1404 04:49
دیروز جمعه بود برادر زاده(دختر برادرم) خبر داد برادرم سرما خورده،سوپ سبزی برایش درست کردم دادم دم در خونه شون(برادرم در مجتمع مسکونی مون و همسایه دیوار به دیوار مون است). طفلک دخترش ، مادر مبتلا به ام.اس(M.S) داره و حالا که پدرش هم سرما خورده بود حسابی نگران شده بود. چقدر مامان غصه این دختر را می خورد.
-
چگون زهر افکار منفی را کم کنیم؟
جمعه 18 مهرماه سال 1404 15:55
کلیپی از آقای دکتر«آذرخش مکری» دیدم که فرمودند:دیده اید به فرد دارای استرس(یا مضطرب میگن :«آرام باش»؟ خب این سوآل براش پیش میاد «چطوری»؟ آیا بهتر نیست یاد او دهید با تصور تشویق هایی که دریافت خواهی کرد و تکریم هایی که خواهی شد هیجان مثبت را مث چاشنی به هیجانات(افکارمنفی ذهن خود) اضافه کن تا زهر افکارمنفی گرفته شود؟...
-
ستم به فرد بیمارممنوع
جمعه 18 مهرماه سال 1404 08:58
بدن درد دارم شاید سرما خورده باشم.البته درد های بدنی میتونه نشانه افسرده بودن(در حد بیماری روان) باشد.آیا به نظر شما من افسردگی دارم؟آیا بهتر است تحت درمان با داروهای ضد افسردگی با تجویز پزشک باشم؟ میگن بسیاری از ایرانی ها افسرده اند در حالیکه در دیگر نقاط جهان از هر صد نفر فقط پانزده نفر (ده تا زن و پنج تا مرد)افسرده...
-
شادی های کوچولو
پنجشنبه 17 مهرماه سال 1404 07:57
تعطیلی دیروز برای بدنم تولید انرژی کرد . پسر جان و همسر و دو فرزندشان جمعه ها تشریف می برند باغ .(یا باغ دوستان یا فامیل عروس خانم)و من و همسر برنامه هایی مث دیدن فامیل خود.از عصر روز جمعه تلفن می زنند اگر فرصت نداری با نوه جون باشی(چون مهد نمیرود و مادرش ازین بابت نگران است)اعلام کن وگرنه مادر عروس خانم علیرغم بیماری...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 مهرماه سال 1404 06:00
روز چار شنبه است. هر ۴ شنبه برای من روز بعد از تعطیلی است.انرژی امروزم برام جالبه. با وجودی که از شنبه تا سه شنبه هر روز جز یکشنبه با نوه های زیبا طی شده.
-
دعا کنیم
یکشنبه 13 مهرماه سال 1404 05:33
اگر دعاهاتون همیشه مستجاب شده تا حالا ،به فرد مورد نظر من دعا کنید. اگر تا حالا هیچ دعای تان مستجاب نشده هم،به فرد مورد نظر من دعا کنید. من مطمئنم دعا کار ساز است ،پس همش دعا می کنم به کسی که نگرانش میشم. شاید متوجه نشده باشم که دعام مستجاب شده ولی بازم دعا می کنم. وقتی هم متوجه شده ام دعام مستجاب شده ،با دمم گردو...
-
قصه پر غصه مرد همسایه
پنجشنبه 10 مهرماه سال 1404 11:27
آقا رضا همسایه مون (79 ساله) کارمند گمرک بوده ،دو تا پسر و یک دختر داشته، بزرگ کرده، خانه بخت فرستاده ،میگفت همسرم را که مغازه هندی فروشی(آنتیک های هند) داشته و تعطیل کرده برده ام بستری کرده ام بیمارستان ؛ تا شیمی درمانی شود؛ بعد از عمل جراحی فضای شکم. (مفصل باز کرد چه مشکلاتی در فضای شکم داشته)و دو قلو ها را برده ام...
-
زیبایی آفرینش دیدن دارد
پنجشنبه 10 مهرماه سال 1404 09:56
تو حیاط مجتمع مون یه خانوم گربه سه تا بچه گذاشته.این دفعه خلاف دفعات قبل نگهبان به بیرون پرتش نکرده.بر عکس بچه کوچولو های مجتمع به تماشای شیطنت کردن ها با نمک اونا می نشینند ولی قرار شده هیشکی خوراکی براشون نذاره تا مامان گربه خودش در پی یافتن غذایی براشون باشه.یه خانومه به ظاهر...پشت نرده های بلند مجتمع مون تو کوچه...
-
دومین پنج شنبه ماه مهر
پنجشنبه 10 مهرماه سال 1404 05:50
هفته پیش در چنین روز پسرم و عروسم بعد از خواب بعد از ظهر ،رفتند گردش در شهر و من فرصت یافتم خواب خوبی داشته باشم و ساعت 55 دقیقه بامداد وقتی از خانه پسر خاله اش به خانه مان بازگشتند، من بیدار بودم.آخرین روز اقامت شان در اصفهان بود و خوابیدند تا بتوانند صبح زود به تهران باز گردند. روز جمعه بر من خیلی سخت گذشت .جای خالی...
-
چه چهارشنبه هایی!
چهارشنبه 9 مهرماه سال 1404 05:35
سلام.صبح روز چهارشنبه مهر ماهی تون به خیر یک هفته ای میشه(نهمین روز یعنی از یک هفته بیشتر) که نوه جون دوازده ساله ام کلاس هفتم را شروع کرده.رفتار ناظم ها (اجرایی و پرورشی و ...)را نپسندیدم.(صبح ها باهاش پیاده رفته ام تا در مدرسه)(فقط سه روز).وقتی میاد خونه برای ناهار(ساعت دو ونیم)منو سر سفره می بینه.عشق منه این پسر(به...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 مهرماه سال 1404 05:40
همه روزاتون را با شادی و نشاط آغاز کنید.هوا دیشب حنک بود.
-
به نظر عاقبت به خیری توش بود
دوشنبه 7 مهرماه سال 1404 05:06
روز یکشنبه از ساعت یازده منزل نوه جون بودم تا ساعت پنج عصر. گرچه تو نوبت ویزیت دکتر مرکز دیابت بودم ولی بر من سخت گذشت. خمه سالمند و سالخورده که من تازه یکی از با انرژی ترین ها بودم. خیلی خوب گوش دادم به خانمی که پسر بیمار روانی داشت. بعد که خانم دکتر ویزیتم کردند و فرمودند بدون آزمایش آمده ای و تکرار نشود یاد مدرسه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 مهرماه سال 1404 04:44
دقیقا نمی دونم چرا دیروز انرژی نداشتم.شاید مهمان داشتن در هفته گذشته انرژی بدنم را تخلیه کرد
-
خوشحالی غیر قابل توصیف تان از ماه مهر کدام سال بود؟بگوعزیزم
شنبه 5 مهرماه سال 1404 05:55
اولین صبح شنبه ماه مهر.نوه جونی کلاس هفتم در سن 12 سالگی (سه روز پیش تولدش را جشن گرفتیم در حضور عمو و زن عمو و البته پسر عمو از عالم ...)
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 مهرماه سال 1404 04:48
امروز صبح پسرم با من خداحافظی خواهد کرد و با همسرش به تهران باز خواهد گشت. دوسال پیش مرداد ماه با ده نفر از دوستان دوران دبیرستانم دور همی داشتیم در سیتی سنتر اصفهان.آن روز اونا به من گفتند بدون بحث باید یه دستبند طلای ماه تولدت را بخری و بر دستت ببندی و با ما عهد ببندی هر بار دور همی داشتیم در دستت باشد. من که معمولا...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 مهرماه سال 1404 10:00
اصلا نمی دونستم مهین دوستم متولد ۳۴ است و همسرش حبیب متولد ۳۹(ازدواج شان به جدایی ختم شد). اصلا نمی دونستم شهره دختر داییم از شوهرش سه سال بزرگتر است.(ازدواج شان به طلاق عاطفی انجامیده شده). اما برام گفتند پسرت متولد هفتاد را بیار تا همکارت متولد ۶۴ باهاش ازدواج کنه و مطمئن باش خوشبخت میشن.نه همکارم زیر بار می رفت و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 شهریورماه سال 1404 07:22
امروز به ذهنم رسید درباره افراد تنبل حرف بزنم. آیا شده به کسی گفته باشید تو تنبلی؟و روان شناس اطمینانش داده باشد که فقط اهمال کار هستی و تنبل نیستی؟ آیا شده به کسی انگ تنبلی،انگ شلختگی زده باشید و بعد با تشخیص پزشک روان معلوم شده باشد در واقع وسواس داشته و قابل درمان است؟ همسر جان برای نزول اجلال عروس و پسر،تمام خونه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 شهریورماه سال 1404 18:24
عمودوست داشت مرغ وخروس تو حیات خونه داشته باشه.دوست داشت اونا آزاد باشند.ولی دوست نداشت حیاط را کثیف ببینه.دوست نداشت دور باغچه را فنس بکشه و اونا را زندانی کنه.دچار تعارض شده بود.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 شهریورماه سال 1404 08:51
خشم سرکوب شده، هیجانی انکار شده است که میتواند بیصدا به سلامت روان و جسم شما آسیب بزند. بسیاری از ما یاد گرفتهایم عصبانیت خود را پنهان کنیم، اما قدرت این انرژی قدرتمند از بین نمیرود، بلکه به اضطراب، دردهای مزمن و روابط آسیبدیده تبدیل میشود. هدف ما، سرکوب این احساس (خشم)نیست، بلکه یادگیری روشهای سالم برای تخلیه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 شهریورماه سال 1404 07:54
scapegoat را ( بز طلیعه), سپر بلا یا قربانی ترجمه میکنن. یه بک گراند کوتاهی بدم راجع به بز طلیعه بز طلیعه یکی از دوتا بز هایی هست که برای بخشوده شدن گناه یهودی ها قربانی میشه. یکی از بزهارو سر میبرن اما بز طلیعه رو نه. اول خاخام کل گناهای طایفه رو تو گوش بز میخونه ،بعدش بز رو تو بیابون ول میکنن تا گرگ بخورتش و اینجوری...
-
نکند من والد قابل قبولی نباشم
جمعه 28 شهریورماه سال 1404 22:57
شک نکنید خیر خواه ترین فرد زندگی بچه تان خودتانید. شما بضاعت تان در تربیت فرزند همین قدر بوده .بچه تان از داشتنشما خرسند است .در مخیله شان فرو نکنید که من در تربیت تو خطا داشتم. بگذارید خودشان دنبال بگردند چه خطایی داشته اید وحاضر آماده نکند تحویل شان بدهید.ما نمی تونیم نقش فیلتر را ایفا کنیم.خودمون مورد سختگیری پدر و...
-
روز با برکت
جمعه 28 شهریورماه سال 1404 05:25
پنج شنبه ای پر برکت داشتم.پیاده روی رفتم و ناهار کتلت و سوپ سبزی جات درست کردم .بعد از ناهار نخوابیدم بلکه ماشین لباسشویی را روشن کردم .برای اموات (عزیزانم)دعا کردم و قرآن خوندم.ورزش (نرمش)داشتم.و با نگهبان سلام و احوالپرسی کردم .همون آقایی که یکبار به من گفته بودند قدر همسرت را بدون سایه بالا سرت است .اگرچه تندی می...