نچاق

وبلاگ خاطرات

نچاق

وبلاگ خاطرات

رفاقت های قدیمی بی ریا بود

دیروز در جمع شش نفر دوستان دبیرستانی(دوستی به قدمت ۴۸ سال) از ساعت دوازده تا ساعت ۴ عصر لحظات شاد داشتم.

قصه درمانی

چه بسیار حرفایی که رو هوا زدم و رفت از دستم چون جایی ثبتش نکردم.قصه درمانی یکی از اونا بود .بچه ای که دچار کابوس بود و موتیزم(گنگی انتخابی)تشخیص اش بود در بخش. و وقتی پرستار شیفت شب ،ذ قصه ای براش گفت که پسرکی مورد تجاوز قرار گرفته بوده ،اینم سرش را گذاشته بود رو شونه پرستار و گفته بود به من نیز تجاوز شده توسط...

نه گفتن عواقب داره ولی داشته باشه بگو «نه»

نه گفتن،مهارت است خجالت ندارد

 آخه من جراتش را ندارم بگویم نه.

میترسم

میترسم از من دل آزرده شود.اونو از دست بدم. نمیتونم از دست دادن اش را تحمل کنم.

اصولا از تنها شدن میترسم.

جالبه که دیگران به همین دلیل اهمیتی به من نمی دهند؛ انگار همان کسان که بی توجه به عاقبت امورند ؛ عزیزترند.

کمکم کنید بتوانم بگویم نه .

فریاد بزنم با شهامت

و بگویم نمی خواهم

راضی نیستم

و تن ندهم به آنچه از من میخواهند

گفت : <سحر خانم جان ،هنر درمانگر است>

برای تبدیل شدن به یک هنردرمانگر به چه نوع تحصیلاتی نیاز دارم؟


مدرک کارشناسی ارشد برای تمرین سطح ابتدایی در هنر درمانی ضروری است.


استانداردهای آموزشی مستلزم دوره های تحصیلات تکمیلی است که شامل آموزش در موارد زیر است:

    • فرآیند خلاقیت،
    • رشد روانی،
    • گروه درمانی،
    • ارزیابی هنردرمانی،
    • تشخیص روانی،
    • روش های تحقیق و
    • توسعه شایستگی چند فرهنگ

https://artbaal.ir/reputablearttherapiest


ساعت ۴ و ده دقیه است.بعد از خستگی های روز دوشنبه خواب سنگینی داشتم تا ساعت یک و سی دقیقه نیمه شب .بیدار که شدم آب را جوش آوردم و با گلاب و آبلیموی تازه  و عسل تقدیم به بدن تشنه خود کردم.بعد بیاد آوردم چه کسانی را دوست دارم و برایم عزیزن  دعای شان کردم و الان اقدام به نوشتن کردم.