نچاق

وبلاگ خاطرات

نچاق

وبلاگ خاطرات

تعصب

سلام.شما هم مث من نسبت به مامان خود تعصب دارید؟

سال ۱۳۵۸، روزی رفته بودم خونه عمه جون بزرگم،زنی از فامیل بابا، (عمه فاطمه نسا)مهمون خونه عمه بود،گفت :«مامانت ،از وقتی که عروس خانواده ما شد،رو چشم مان جا داشت»،از آنجا که نسبت به مامانم تعصب خاص داشتم ،رفتم کتابفروشی سر کوچه عمه،براش یه کتاب مفاتیح الجنان به قلم شیخ عباس قمی خریدم و آوردم بهش هدیه دادم ،حالا هر سال ماه رمضان ،شبای قدر یادم میاد که می گفت: :«دیشب در خاطرم بودی،دعات  کردم».

میگم:«شاید دعاهای او بوده که...».


پی نوشت«اسم عمه جون بابام ،فاطمه نسا بود»

شبی بهتر ازهزار ماه

خوشا آنان که شب تا به صبح رو به خدا گفتند:  «العفو».

مثل همه شبهای قدر سال های گذشته ام(تا۶۴سالگی)دیشب هم عزم خواب کردم ،ولی خدا قبول کند دو یا سه برنامه دعا برای دل کم توقع خود داشتم.



دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند


واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 ۱۳۲
 بیخود از شعشعهٔ پرتو ذاتم کردند


باده از جام تجلیّ صفاتم دادند


 
 چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند

 
 بعد ازین روی من و آینهٔ وصف جمال

که در آنجا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند



 




 من اگر کام روا گشتم و خوشدل چه عجب

مستحق بودم و اینها بزکاتم دادند



 
 هاتف آنروز بمن مژدهٔ این دولت داد

که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

 
 این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد

اجر صبریست کزان شاخ نباتم دادند

 
 همّت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
 
 که ز بند غم ایّام نجاتم دادند

شب قدر(شب نوزدهم ماه رمضان)(شب ضربت خوردن علی«ع»)

تو مسجد کوچولوی محله مون ،امشب مراسم قرآن بر سر نهادن است ،هر کس دوست داره من یادش باشم ،تو  چنین شب (قدر،)،اسمش را برام خصوصی بفرستد ،تا ساعت نه شب.بعدش من دیگه موبایلم را خاموش می کنم .(گرچه یه عده حتما ،تو یاد من هستند و من اهمیت نمیدم که اعتقاد به دعا ندارند)چون من خیرشون را میخوام از آفریننده شان.

شبها همه،اگر ، شب قدر بودی،شب قدر، بی قدر بودی.

شب عاشقان بیدل،چه شبی دراز باشد،

تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد، به آب دیده و خون جگر طهارت کرد

دوستانی دارم که حافظ را متهم می کنند به میگساری،من قبول ندارم

مهناز جان کاظمیان

تو بخش روانپزشکی زنان بیمارستان فارابی اصفهان یه خانم کارشناس ارشد روانشناسی داریم که کار درمانگر بخش است ،هر روز صبح بعد از بیدار شدن زنان بستری در بخش، اونا را می‌بره ورزش ،بعد می ایند صبخانه میخورند، دارو ها را می بلعند و دوباره می بردشان کلاس سرود همگانی ، با چایی و بیسکوییت اهدایی خیرین، از اونا پذیرایی می کند،و آموزش باغبانی ،نقاشی،خیاطی،موسیقی در روزهای مختلف دارد.براش هورا بزنید.