آیا شده از دست کسی عصبانی باشی چُغُلی او را بکنی؟
تو مرام شما چُغُلی کردن هست؟
اوایل ازدواج که سن جوانی ام بود ، خیلی مراقب بودم دست از پا خطا نکنم ، مبادا همسر به پدرم چُغُلی مرا بکندمتاسفانه اما همسر ازین ترس من مطلع بودند و هر چند وقت یکبار هشدار میدادند پدرت را ببینم چُغُلی ات را خواهم کرد.(تلافی کردم من نیز)
دیدم همواره در دلنگرانی به سر بردن چاره نیست، دل را به دریا زدم و در آخرین تلاش شان گفتم: بفرمایید ، این گوی و این میدان، <<بیار آنچه داری ز مردی و زور >> .ایشان به پدر جان فرمودند: دختر شما چنین می کند، چنان می کند. پدرجان سوآل کردند : در توجیه رفتار خود چه داری که بگویی ؟انگار لطف فرموده بودند فرصت دفاع به من داده اند .در پاسخ ایشان گفتم : روزی که اجازه دادید ازدواج کنم با ایشان ،آخرین روزی بودکه به شما امور من مربوط نباشد ، خود دانم و ایشان.زدی ضربتی،ضربتی نوش کن شعار من در برابر همسر بود .دلم زمانی خنک شد که پدرجان جمع را ترک کردند و همسرسوآل کردند: پدرجان!پاسخ من چه می شود؟ پدر بسیار آزاد اندیش و محترم بنده به داماد خود فرمودند:<< مال بد بیخ ریش صاحب اش>>، بگذارش و برو شما را به خیر ،ما را به سلامت>>و از آن موقع بود که نه ایشان و نه خانواده شان از من نزد خانواده خودم چُغُلی مرا نکردند ، اما تا دل تان بخواهد به عالم و آدم که رسیدند گفتند: ایشان چنین می کند و چنان می کند که آن دیگران هم نصیحت میفرمودند:<<با با کوتاه بیا، کمی سازگار باش>> که جواب دندان شکن من این بود<<صلاح و مصلحت خویش ،خسروان دانند> >.
استفاده از مکانیسم فشار اجتماعی برای نفوذ بر دیگران کارساز است.
جمله اخرتون همیشه صدق نمی کنه.بستگی به روحیات آدمها داره چقدر به حرف دیگران اهمیت بدن.
معمولا کسانی که باج میدن تحت فشار هم قرار می گیرند.
بله،به ما میخورد این روزها
کاش به زبان محاوره مینوشتین. میدونم سن شما بالاتر هست اما مگه اینجوری با بچه ها و اطرافیان صحبت میکنین.
در مورد متن احتمالا تو سن کم ازدواج کردین و چون آدم تو سن کم از بقیه و حرف هاشون میترسه.
و رفتار همسر و خانواده همسرتون هم زشت هست که مشکلات رو با بقیه در میان میذارن. به بقیه چه ربطی داره.واقعا خدا بهتون صبر بده.