نچاق

وبلاگ خاطرات

نچاق

وبلاگ خاطرات

چت با هوش مصنوعی

پسر دوستم معتاد به مواد افیونی است .او بی توجه به پسرش دایم در سفر های تفریحیاست .

متاسفم که می‌شنوم پسر دوست‌تان با اعتیاد دست و پنجه نرم می‌کند و دوست شما در این شرایط در سفرهای تفریحی به سر می‌برد. این یک وضعیت بسیار دشوار و پیچیده است.

رفتار دوست شما ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد:

  • انکار: او ممکن است در حال انکار مشکل اعتیاد پسرش باشد و نمی‌خواهد با این واقعیت روبرو شود.
  • ناتوانی: او ممکن است احساس کند که نمی‌تواند به پسرش کمک کند و از این وضعیت درمانده شده است.
  • فرار: او ممکن است با سفرهای تفریحی سعی کند از مشکلات و استرس ناشی از اعتیاد پسرش فرار کند.
  • نادانی: او ممکن است اطلاعات کافی در مورد اعتیاد و نحوه کمک به یک فرد معتاد نداشته باشد.
  • خودخواهی: متاسفانه، این احتمال نیز وجود دارد که او به پسرش اهمیت نمی‌دهد و فقط به فکر خودش است.

چه کارهایی می‌توانید انجام دهید؟

  1. صحبت با دوستتان: با دوستتان صحبت کنید و نگرانی خود را در مورد پسرش به او ابراز کنید. سعی کنید با همدلی به حرف‌های او گوش دهید و او را تشویق کنید که به دنبال کمک حرفه‌ای باشد.
  2. ارائه اطلاعات: اطلاعاتی در مورد اعتیاد، مراکز ترک اعتیاد، و گروه‌های حمایتی به او ارائه دهید.
  3. تشویق به مشاوره: او را تشویق کنید که با یک مشاور یا روانشناس متخصص در زمینه اعتیاد مشورت کند.
  4. پیشنهاد همراهی: به او پیشنهاد دهید که در مراحل کمک به پسرش او را همراهی کنید.
  5. عدم قضاوت: از قضاوت کردن او خودداری کنید. او ممکن است احساس شرم و گناه کند و نیاز به حمایت و درک شما داشته باشد.

مواردی که باید به آن توجه کنید:

  • حریم خصوصی: به حریم خصوصی دوستتان و پسرش احترام بگذارید.
  • حدود: حدود خود را مشخص کنید. شما نمی‌توانید مشکلات آنها را حل کنید، اما می‌توانید حمایت و کمک خود را ارائه دهید.
  • مراقب خودتان باشید: حمایت از یک فرد معتاد و خانواده‌اش می‌تواند بسیار استرس‌زا باشد. مراقب سلامت روانی و جسمی خود باشید.

گزینه‌های دیگر:

  • تماس با خانواده: اگر فکر می‌کنید پسر دوستتان در خطر است، می‌توانید با سایر اعضای خانواده او (مانند پدر، خواهر، یا برادر) تماس بگیرید و آنها را در جریان وضعیت قرار دهید.
  • تماس با اورژانس اجتماعی: در صورت نیاز، می‌توانید با اورژانس اجتماعی تماس بگیرید و از آنها کمک بخواهید.

نکته مهم:

شما نمی‌توانید دوستتان را مجبور کنید که به پسرش کمک کند. اما می‌توانید با حمایت و ارائه اطلاعات، او را تشویق کنید که این کار را انجام دهد. همچنین می‌توانید به پسر دوستتان کمک کنید تا به دنبال کمک حرفه‌ای باشد، اما باید به حریم خصوصی او احترام بگذارید و سعی نکنید او را مجبور به انجام کاری کنید که نمی‌خواهد.

فلای تودی - 728x90

به گزارش رکنا، زن خسته و شکسته از خبری که افسر پرونده به او داده بود در انتظار آمدن سایر اعضای خانواده اش روی نیمکت نشسته بود .نگاهش را به در دوخته بود و قطرات اشک از روی گونه اش سر می خورد و روسری آبی اش را خیس می کرد . کنارش نشستم و تسلیت گفتم . مات و مبهوت نگاهم کرد .گفتم میدانم حال مساعدی ندارید اما من اینجا هستم تا با انتشار سرگذشت کسانی که به پلیس آگاهی می آیند مانع از تکرار اتفاقات تلخ برای سایر خانواده ها شوم .برای همین از شما خواهش می کنم در مورد پرونده دخترتان با من صحبت کنید .


خدا حفظ شان کند،

همه کسانی را که، دوست شان دارید.

برایتان بمانند ؛همچون گلی شکفته در نظر.آنها که امیدوارید؛ به برکت وجودشان.

همواره بر مدار آرامش  و  رشد  استوار باشید به عنوان جای پا.

دوستانی که برایم آرزو کردند سلامت باشم ،محبت کردند و خوشحال شدم.

دنیا روزی بر له ماست و روزی بر علیه ما.

خدا  کند توفیق یابیم از  آن روزهایی که بر له ماست استفاده ببریم تا  تاب بیاوریم آن روزها را که بر علیه ماست.

به قول فردوسی :«گهی پشت زین و گهی زین به پشت»

اولین شنبه اردیبهشتی

شنبه گذشته ساعت هفت و نیم رفتم آزمایشگاه جواب آزمایشی ام را گرفتم و بعد پیاده به سوی کتابخانه مرکزی شهرداری و عضویت و سپس بازار کفش و انتخاب یه کفش مجلسی پاشنه کوتاه ولی ساده و در عین حال زیبا و سپس بازار عمده فروشان (باغ قلندر ها) در خیابان حکیم و تا ساعت پانزده که در خانه بودم با بدنی هلاک و خسته از راه رفتن(۸۰۰۰گام).

یکشنبه داوطلبانه خونه نوه کوچولو تا ساعت پانزده(هم استراحت و هم کسب لذت).

دوشنبه خانه و تهیه ناهار برای خودم و همسر.سه شنبه حضور داوطلبانه در منزل پسر ارشد (به صرف کسب لذت از همنشینی با نوه) و چهارشنبه از ساعت پانزده در بیمارستانی که برادر اول (فرزند ارشد مادرمان)بستری بود  و پنج شنبه در جمع خانواده همسر در باغ غدیر(یک پارک وسیع و زیبا در اصفهان) به صرف صبحانه و سپس از ساعت ده صبح همان روز ( پنج شنبه )  تا ساعت  ۱۷ عصر در کنار بستر برادر(که بهوش نبود ) در حال تاثر شدید  و  جمعه در خانه و مشغول تهیه ناهار برای خودمان و همسر مبتلا به ام.اس برادر(که از غصه برادر بزرگ مان در بیمارستان با احتمال مشکل قلبی (که بتازگی انژیو شده )بستری شده بود به موازات بستر برادر بزرگ مان.

شما بفرمایید برای من که هیجانات برام احتمال خطر را بالا می برند، چنین هفته گذراندن به صلاح بود؟

از صبح مصمم هستم علیرغم سخت بودن خویشتن داری  ،در خانه بمانم.