نچاق

وبلاگ خاطرات

نچاق

وبلاگ خاطرات

بهبود یافتم

به لطف خدا تبم قطع و ضعف پابرجا

شرح ما وقع یک هفته

سحر گاه (۲ نیمه شب) با لرز از خواب بیدار شدم.

جمعه که نوه کوچولو بی اشتها شده بود و تب داشت و من متاثر.

دیشب هم با خود گفتم خیاط در کوزه افتاد.

جمعه و شنبه ،دو روز تعطیلی را می شد سفر دو روزه رفت ولی درین خانه و در ان خانه سپری شد.

هفته گذشته اخبار هایی ازار دهنده از بلایای طبیعی و انسانی بدنم را ریش ریش کرده بود ایمنی ام پایین امد

سکوت همسرتان

خانمی نقل می کرد انتظار دارم همسرم چیزی بگه،حرفی بزنه ،ولی انگار زبان نداره،دور از جون اش لاله.این منو کلافه کرده.دوست  اش داشت دلداری اش می داد می گفت : حال خوب بود حرف می زد ولی حرفایی که دلت می رنجید؟

واقعا چی میشه یه مرد تو خونه زبان در کام ،صم بکم می نشینه؟

آیا اصولا کم صحبته؟یا نمی دونه چی بگه؟یا نمی دونه چگونه بگه؟آیا تو ذوقش خورده؟آیا بی رمقه از کار روزانه؟آیا امید نداره به تاثیر حرفش؟آیا همه مردا این چنین اند؟آیا امساک اش برای ذخیره کردن انرژی هاشه؟

آیا مردایی هم پیدا میشن که حرفای قشنگ بزنند؟

صفورا با پدرام زن و شوهر بودند ،تو جاده شمال با ماشین شون در حال حرکت بودند،پدرام حرف می زد و صفورا با ذوق کردن عکس العمل نشان می داد.متاسفانه کوه ریزش کرد و اون قطعه سنگی که غلتید و پایین امد و رو ماشین شون افتاد باعث شد صفورا ضربه مغزی شود و بعد از چندین ماه اغما با ویلچر به خانه بیاید.حالا پدرام برای صفورا حرف می زنه ،حرفای قشنگ ،ولی صفورا دیگه ذوق نمی کنه.اینو نجمه دوست صفورا برام گفت.

دکترعابدی

یکی از مردان نیک روزگار دکتر حیدرعلی عابدی ریاست دانشکده پرستاری و مامایی در مقطعی و نماینده اصفهان در مجلس در مقطعی دیگر و فعلا ریاست دانشکده پرستاری دانشگاه آزاد است.روزی ازش خواهش کردم برای اسکان تایپیست دانشکده(که زنی تنها با یه فرزند دختر نوجوان بود) به کمکم بیاد.گل کاشت .چون دستش به لحاظ ...باز بود.ازین تریبون میگم ازش متشکرم.خدا خیرش دهد .انسان والایی است.

اما اسکان خانم تایپیست در مجموعه شهید پاکدل (مجتمع مسکونی کارکنان)بود.و در بهارستان آپارتمانی (به شکل اجاره به شرط تملیک)برای خانم تایپیست را رقم زد.نور به قبر پدر و مادرش ببارد .روی منو گرفت.

عصبانیت بیمارم کرده

دیروز دکتر گفت :  چی تو را عصبانی می کنه ؟دوباره تحت درمان فشرده دارویی قرار گرفتم.