وبلاگ نویسی است که تداعی های اتفاقی» ذهن خود را می نویسد.همان قدر که نوشته اش مشوش به نظر می رسد ،ذهنش مشوش است ،رهایش کنیم بگذاریم را حت باشد تا از این امکان خوب نوشتن استفاده کند،شاید پزشکش به او توصیه کرده در جایی بنویسد تا تخلیه هیجانی شود و چون مزاحمش می شده ا ند و مسخره اش می کرده اند اگر بر کاغذ می نوشته ،اینجا به او توصیه شده است.
.ممکن است دنبال مان بگذارد،چون سوئ برداشت دارد.
نوشته های او را خواندم افکار با محتوای هذیانی دارد.فکر ها برایش تولید می شوند و تولید فکرش بالاست ،به طوریکه فرصت نمی کند به آن نظم ببخشد. هرچه هست اختلال در افکار دارد.بد گمانی به فرد یا افرادی باعث خشم او شده است و اگر شما یا دیگران را ترسانده چون احتمال حمله فیزیکی می دهید.
به نظر می رسد ،دیو در او حلول کرده باشد،و مردم چنین آدمها را اصطلاحا دیوانه می گویند.غیر قابل پیش بینی است بدین جهت ترسناک است،هر آن احتمال میدهیم به ما حمله کند ،از او دوری میجوییم و تنهایی سیکل معیوب به وجود می آورد یعنی بدترش می کند.
پی نوشت :«سالگرد فوت مادرم بر من تسلیت»
خودت را نجات بده
یکی از کتاب هایی که وقتی خواندم سعی کردم به آموزش هاش عمل کنم کتاب< مادر یک دقیقه ای> بود.مگه میشه در یک دقیقه ؟جالبه
مشاور تلفنی همکده که صدای عصبانی مرا می شنید تا گلایه ها کنم گفت< اول از همه، چقدر قشنگ و شیرین حرف می زنی.و اما بعد...)>
پزشک معالج خون ام پروفسور پیری است ،همین ویزیت آخر که با دیدن آزمایشات ام آه از نهادش در آمد، گفت: <چقدر دقیق و باهوش به نظر می رسی.>حرص نخور شاد باش.
به همسرجان میگم :هی سکوت کن و منکر شو تا دیگران به من مژده دهند،<دود از کنده پا میشه>
میگه:< زود باوری دیگه،مشکل من هم با تو همینه.>
مقدومه :
میگوید اگر بار دیگر سعی کند افکار ش را به من تحمیل کند رکیک ترین فحش ها را نثارش می کنم.