نچاق

وبلاگ خاطرات

نچاق

وبلاگ خاطرات

روز اول مدرسه

امروز دوم مهر، بچه ها رفتند مدرسه.دارم گریه میکنم برای بچه هایی که پول نام نویسی نداشتند؛ پس مدرسه نرفتند.مد رسه ها همه شون پول میگیرند.دارم گریه می کنم برای بچه هایی که چون لباس نداشتند مدرسه نرفتند.دارم گریه می کنم برای بچه هایی که پول نوشت افزار و کیف نداشتند؛ پس مدرسه نرفتند.دارم گریه می کنم برای بچه هایی که چون پول سرویس مدرسه را نداشتند و مدرسه دور بود مدرسه نرفتند.دارم گریه می کنم برای بچه هایی که چون بیمار بودند مدرسه نرفتند.دارم گریه می کنم برای بچه هایی که چون والدبن شون بیمار بودندو قادر نبود ند بچه را راهی مدرسه کنند.

به من نگو گریه نکن.بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران.

ایران کشور فقیری است؟

ما مردمانی هستیم که از کمک به هم رساندن عاجزیم؟


آخرین بار

من نمیگم .ابی خواننده قدیمی میگه:« این  آخرین باره؛عاقل شو دیووونه»