نچاق

وبلاگ خاطرات

نچاق

وبلاگ خاطرات

دلسوز دیگران

برام گفت :

نشان دادن احساسات ام آنهم وقتی که دچار افسردگی شده بودم، کار راحتی نبود. 

اصلا حوصله هیچ چیزی را نداشتم.

 می ترسیدم که  به عنوان یک فرد ناسپاس تلقی شوم. 

خودم را به خاطر طرز فکرم، مقصر می دانستم و می گفتم که من فرد منفی بافی هستم.

 به خاطر افسردگی  (عوارض آن), همسرم مرا ترک کرد. خدا می داند چقدر شب ها تا صبح روی تخت گریه می کردم و به خود می گفتم که او مرا ” آنگونه ” که بودم  نتوانست تحمل کند .

در نهایت به من گفتند که قرص مصرف کن و یا پیش یک روانشناس برو تا حالت خوب شود.

دو سال پیش من مجدد ازدواج کردم. 

به دلیل تجربه قبلی ام بسیار سخت بود که دوباره اشتباهات قبلی را تکرار کنم اما زمانی که مجددا دچار افسردگی شدم، باز هم عقب  کشیدم و خودم را کاملا باختم. 

اما اینبار  تصمیم گرفتم  با همسرم راجع به افسردگی و رفتارهای ناشی از آن ، صادقانه صحبت کنم.

با گذشت زمان ،بهبود زیادی پیدا کردم و با همسرم به  نتیجه کلی ایی رسیدیم که میخواهم آن ها را با شما نیز در میان بگذارم. 

آنچه به ما کمک کرد ممکن است برای همه کارساز نشود اما اینها راههاییهستند  که ما پیدا کردیم و واقعا در پیشگیری از عوارض افسردگی کمک کننده بود.

نظرات 3 + ارسال نظر
محمدرها جمعه 25 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 23:15 http://Ikhnatoon.blogfa.com

خوب جالب بود. در واقع یک همدل و همراه میتونه آدم رو ازین رو به اون رو کنه. و البته حق داشته که از آدمها و جامعه اطرافش نومید باشه. چراکه در بین آدمها هرچه بیشتر بگردی آدمی که زخمی نباشه کمتر پیدا میکنی و اون طرف جامعه ای رو پیدا نمیکنی با تعدادی افراد که افکار سمی در نهادشون نباشه.
همین چند نفر برای زخمی کردن یک جامعه کفایت میکنن.

هنر اعتماد کردن را پاس بداریم تا افراد از تجارب خود بگویند.

محمدرها پنج‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 21:11 http://Ikhnatoon.blogfa.com

درود
حالا راه حلها چی بودن؟

درود متقابل
آن زن در حد خودش جواب داده بود از نومیدی خود بگو از بی حوصله گی ات از سرد مزاجی ات از درد های بدنی ات از خلق گرفته ات(پنهان نکن.پرده بردار،کمک بخواه.اعتماد کن.سکوت نکن.پنهان کاری نکن.)
هیشکی نمی دونه چرا یه فرد افسرده نومید شده از کمک خواستن.چه بر او گذشته که امیدش نومید شده از تکیه کردن به دوستاش.آیا زود رنج بوده؟آیا به او نارو زده شده؟آیا زیر پاشو خالی کرده اند؟آیا از اعتماد کردنش سوء استفاده شده؟

Lily چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1403 ساعت 20:13

نمی‌دونم چرا هیچ پیشرفتی در فرایند رفع استیگما در جامعه حس نمی‌کنم مایوس میشم گاهی

آره،انگار لطافت وعواطف جریحه دار شده،سرشکستگی داره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد