مسافرا به خونه برگشتند.از صبح دوشنبه خونه را تر و تمیز کردم برنج خیس کردم بساط آماده سازی کوکو و خورش بادمجون را دم دست گذاشتم و دیگه ساعت یک سفره چیده شده بود که خبر آمد مسافرت شون (از تهران)با تاخیر(از ساعت 12)شروع شده پس به تنهایی ناهار را خوردم و برای این پنج روز تنهایی خدا را کلی شکر کردم .متوجه شدم که وحشت از قضاوت شدن برای تمیز ماندن خونه بسیار کار آیی داشته .اگر فریاد واحسرتا وا اسفای همسر نبود من دست به سیاه و سفید در خانه نمی زدم دیدم دوست دارم آزاد نباشم وگرنه از خانه مرتب خبری نیست من به خود خانه را مرتب نگه نمی دارم تمام گزینه های روی میز با یه ابراز انزجار همسر به پستو منتقل شده جا داده می شود عینکم هم دیروز شکست و حالا تا چند روز از خواندن و نوشتن محروم میمانم .خدا به شما خیر و به زندگی شما بر کت دهد محتاج دعای خیرتان هستم و اگر نتوانستم اینجا بیایم هرجا باشم به شما فکر می کنم دوستان
چشم تون روشن باشه از بازگشت اهل خونه رضوان جان
چشم و دل شما هم روشن زهرا جان،شنیدم خواهر داره میاد خونه تون
بادمجون ها نوش جونتون
عوضش عینک جدید میخرید
آره فرم قشنگ تر
در مورد تمیز کردن خونه باید بگم، زنگ تفریح من جارو پارو و جمع و جور کردنه:) یه کمی خنده داره ولی واقعا وقتی از کار خسته میشم، شروع می کنم به تمیزکاری!
سلام عزیز زیبا !من هم فقط جارو زدن را دوست دارم تا کار یدی، کار فکر را کم کند
رضوان جانم عینکای آماده نزدیک بین با شماره های مختلف تو داروخونه ها هست. به دردتون نمیخوره؟
بله درسته باید بگیرم
پست بعدی غلط املایی داشت که نمیشد فهمید منظور چه هست
یعنی یک و نیم خسارت عینک را باید بدهید
علی برکت الله
بله متاسفانه عینک به چشم خوابم برده
راستی رضوان میشه بگید شغل آقا وفرزندانتون چی هس حالا اگر دقیق نمیشه حدودوحیطه هم گفته بشه خوبه چون می خوام بدونم از فضل مادر فرزندان راچه حاصل . همیشه استرس واضطراب آینده شغلی بچه هام رادارم.خدایا مراقب همه ی جوونامون باش.توپست قبل تپق رواشتباه نوشتم .کلا اشتباه می نویسم اشتباه می فرستم. پسرم میگه مامان تو ی گیج بودی بعد دست وپا دراوردی بیچاره بچه هایی که زیر دست تو درس خوندن
میگم بخدا یلی بودم برا خودم
ولی عجیب بعداز باز نشستگی ,شدم گیجال خانم
سلام نازنین بانو.شما خود را سخت مراقبت کنید و نگران هیچی نباشید،سلامت تان مهم ترین است.
صبح شما بخیر بانوی بزرگوار ندیده شیفته همنشینی ومصاحبت باشما هستم هرچند فردی عجول وبدون اعتماد بنفسم ومیدونم تو اولین دیداراونقدر تپوق می زنم که شمارو از دیدارهای بعدی پشیمون میکنم.:
دعایم برای شما شادی وسلامتی است
صبح شما نیز به خیر
خداقوت استاد عزیزم.
استاد به خاطر شکستن عینکتون دیگه نمی نویسید یا اتفاقی افتاده؟ نگران شدم
ومنون ،عمر عینک ها کوتاه است