نچاق

وبلاگ خاطرات

نچاق

وبلاگ خاطرات

دیروز  ساعت ۵:۳۷عصر بود که تلفنم زنگ خورد.میگه: « یه لیوان شیر کاکائو وردار بیار برای من،خیلی هوس شیر کاکائو کرده ام.».

حالا چی شده اینقدر به من اطمینان داره؟

یه سحر( ,ساعت دو) بود دیدم بیدار و آنلاینه, بهش گفتم:« میخوای برات یه لیوان شیر داغ بیارم»؟گفت: ممنون میشم، گفتم :«پس دم درب واحد تون وایستا،اومدم».فوری یه لیوان شیر داغ کردم بردم براش.

کسی را که خودش راسا با من تماس نمی گیره.

الان که زنگ تلفن هاش را ،رو موبایلم نگاه کردم، می بینم ۱۹ اکتبر (۲۷مهرماه) ـ ۲۰فوریه(اول اسفند ماه)ـ ۲۱ مارس(اول فروردین) ـ ودیروز ۱۷ می(۲۷ ماه اردیبهشت) ـ است و این در حالیه  که پدرش تاکید داره با عمه ات در تماس باش.او همه کَس توست.خود باباشم به من پیامک می فرسته :«ای که تویی همه کَس ام ،بی تو میگیره نفسم».

آخه بچه!

من چه هیزم تَری به تو فروخته ام؟من که از اون پنج  تا بچه برادر زاده دیگه  ام ،به تو بیشتر توجه داشته ام؟اینه رسم قدر شناسی از عمه دلسوزت؟

بهش گفتم :،بیا خونه ام ،تا نه تنها شیر کاکائو،بلکه کیک مغز پسته هم جلوت بذارم(برای پذیرایی).

اومد و تا ساعت هفت وسی دقیقه هم موند و وقتی داشت میرفت گفت:« خوش گذشت, ممنون.»

خب کی ضرر میکنه ازین دوری؟

همسایه ایم،در یه مجتمع مسکونی با ورودی های متفاوت ولی نزدیک.

عمه اش هستم.

دختره.

۲۴ سالشه.

مامانش ام.اس داره و قادر به نشستن  هم نیست.

نگرانشم.

غصه شون اذیتم می کنه.

اعتمادش از من سلب شده.

به نظر من هم نشینی با دخترا،به خصوص برادر زاده باشن و همه کودکی هاش ،باهات دمخور بوده باشه ،لذت داره.

باهم حرف زدیم ،شیر کاکائو خوردیم،آواز (رسوای زمانه منمhttps://www.aparat.com/v/O1T4w ،)خوندیم.

واحازه رفتن گرفت و رفت.


نظرات 8 + ارسال نظر
یه خانم شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 09:11

بله
فیلم قهرمانی پشت نقاب

ممنون

هدیه شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 07:06

من تصور خوبی از عمه ندارم جز مادر خودم که عاشق برادر زاده ش هست
ولی واقعا بودن عمه ای مثل شما نعمته ...از ته دل میخوام‌گارد برادرزاده تون باز بشه ...لحظات خوبی رو کنار هم‌تجربه کنید ...

عمه نیستم ولی تمام سعیم‌رو کردم‌و میکنم‌و خواهم کرد خاله ی ایده آلی باشم

یه خانم جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 21:25

سلام رضوان خانم
پیسنهاد می کنم با یه برنامه ریزی حساب شده برادر زاده اتون رو دعوت کنید به دیدن فیلم قهرمانی پشت نقاب .توی فیلم نوجوان فیلم خود واقعی اش را پیدا میکنه خیلی قشنگ

سلام.ممنون از پیشنهادتان .گفتید «قهرما نی پشت نقاب»…؟

نسیم پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 21:51 http://nssmafar.blogfa.com

منم عمه های خوب و دلسوزی داشتم روحشون شاد
عمه های بچه هامم خوبن خدا رو شکر به جز پریساشون

عمه ها تقریبا همیشه با برادر زاده شون مهربونند.

گیل‌پیشی پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 13:46 https://temmuz.blogsky.com/

کاش عمه‌های من هم مثل شما مهربان بودن.

بسیاری از عمه ها عاشق فرزند برادرند مناسبات انسانی حکم می کنه پنهان کاری کنند

موج پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 12:56

منم عمه م رو خیلی دوست دارم ولی اون خیلی مغروره .به ما توجهی نداره

گرچه ارتباط فامیل ثواب داره ولی اهمیتی نده.اومسئول رفتار خود است.

Fall50 پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 11:39

راستی رضوان جان ی بیوگرافی از خودتون نمی‌دید فکر کنم ی چیزایی قبلا خوندم ولی فراموش کردم

کوتاه آن گوشه سمت ...بالا هست عزیزم

Fall50 پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 11:36

خداوند سایه پدر مادرش رو ازسرش کم نکنه الهی عمه اش صدوبیست ساله شه.ولی شخصیت جالبی داره درحالی که خیلی راحت هس باشما و ستور میده در عین حال هیچ صمیمیت ومراوده ای هم نداره

خدا پدر و مادرش را براش نگه داره و آینده اش روشن باشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد