سلام
اون روزا که نتایج کنکور اعلام شده بود؛هر جا یه بچه دانش آموز بود که کنکور داده بود تو ی کلی دردسر گرفتار شده بود .مرتب تلفن خونه اش ممکن بود زنگ بزنه و تبریک بگویند و برای اطمینان خاطر شماره داوطلبی اش را بپرسند تا خودشون با چشم خود بروند ببینند که طرف قبول شده،یانه .بازار دروغ و پشت گوش انداختن هم اون روزا داغ بود .خدا روز بد نده یه عده هم غمگین و دل افسرده شده بودند که چرا مثلا فلان رتبه را نیاورده اند و این عمومیت داشت و استثنا هم نداشت.
رتبه یک رقمی ها دوست داشتند رتبه شان به یک نزدیک تر می بود و رتبه دو رقمی ها حتی حاضربودند آخرین رتبه یک رقمی بودند و رتبه سه رقمی ها و چهارمی با خودشون فکر می کردند که چه خوب میشد لا اقل.....
ولی منکه خیلی خوشحال بودم که پسرم رتبه اش /......رقمی شده بود که آخه اگر اونجور که خودش دوست داشت نهایتا دو رقمی میشد من کلی شرمنده اش میشدم .چه بسار شبها که من خواب بودم و او بیدار .چه بسیار مهمانی ها که ما می رفتیم و او محروم بود چه بسیار سریال های تلوزیونی که ما می دیدیم و او نمی توانست ببینه .خوشحال بودم که این یک سال را زیاد پاپیچ اش نشده بودم که درس بخون. خودش قبول مسئولیت کرده بود که هر وقت صلاح میدونه درس بخونه و به کارهایی دیگر هم که در تمام سالهای تحصیل اش ممنوع بود بپردازه .دورادور کمی تا قسمتی نگران اش بودم ولی خیلی هم دلم می سوخت که اگر با رتبه ایی خوب تر ازین قبول بشه تو دانشگاه غصه بخوره که آنقدر ها هم که فکر می کرده فضا برای مطالعه اش فراهم نباشه.یکی از بستگان ما که با رتبه ۱۰۰ کنکور قبول شده بود پس از فارغ التحصیلی از فوق لیسانس به کانادا رفت و این احتمال وجود دارد که ایران برایش جاذبه ایی نداشت و نتوانست حق او را بشناسد.و این هست که من آرزو می کنم پسرم فردی متوسط خوب باشد .همین روزها بود که پسرم به من گفت که ٫مادر دوستش کمر همت را بسته برای هرچه بیشتر درخشش فرزندش ،همه گونه برنامه های او را در کنترل خود بگیرد و من به او گفتم : ؛پسرم شاید اینجوری رتبه بالاتری به دست آوری ولیکن طعم تلخ شکست نسبی را نخواهی چشید تو اگر هر رتبه بیاوری همه اش متعلق به خودت است و من تنها به آزادی های تو احترام گذاشته ام حتی حاضر نمیشم به خاطر خوشایند من بهتر تر هم درس بخوانی هر گونه احساس راحتی بیشتر می کنی درس بخوان؛ .دوستانم دست به دعا بودند التماس و درخواست و کمک به فقرا و امامزاده و هر گونه دستاویزی سراغ داشتند رها نمی کردند.ولیکن من به آرامی از خدا می خواستم فرزندم را آرامش ببخشد .البته چند بار به او پیشنهاد دادم که به نزد روان پزشک دوست مان برویم اگر احیانا مضطرب است داروهای ضد اضطراب برایش بگیرم خودش می خندید و مقاومت میکرد و من اصراری نمی کردم .پدرش به من معترض بوده است که تو به بچه سختگیری نمیکردی که به حاصل بهتر ازین دست پیدا کند .به او میگویم: او در کوره راه زندگی عمری تنهاست بگذار تا نعمت وجود والدین بر سرش هست بیفتد و برخیزد تا خودش راه رفتن را بیاموزد.به همسرم می گفتم اون که داره می ره چرا هل اش بدم لازم به تذکر است همسر من انتظار داشت ،من پسرم را چنان وحشت زده کنم که با تمامی قوا فقط در جهت درس بکوشد و من به عنوان مادری که عشق اش به فرزند رحمت است در برابر همسرم می ایستادم و آنچه را که او میخواست به سمع پسرم برسد فیلتر می کردم .گرچه می دانم او هم از سر عشق به فرزندش سختگیری میکرده اند زیرا عشق پدر به فرزند عدالت است .پدر ها فرزندان خود را مشروط دوست دارند به شرطی که شبیه پدر رفتار کنند /لباس بپوشند و فکر کنند و چنانچه فرزندان به شرط ها بی اعتنایی کنند از او روی می گردانند در حالیکه عشق مادر به فرزند بی قید و شرط است .بارها از همین تریبون اینترنت گفته ام و باز می گویم تنها افراد خود شیفته اند که فرزندان را طوری تربیت می کنند که قابل مباهات باشد .فرزندان ما هم انسانهایی اند که حق انتخاب راه زندگیشان را دارند با توجه به محدودیت هایی که احساس می کنند و با توجه به علایق شان .اوست که می خواهد سالها با شغل خود زندگی کند .اگر ما پدر مادرهایی خوب باشیم باید تا در توان داریم از ایجاد امکانات خود داری نکنیم .گاهی ما فرزند خود را از امکاناتی محروم می کنیم چرا که وقتی ما خود کودکی بودیم این امکانات را نداشتیم باید بدانیم هر چه امکانات در اختیار فرزندان بگذاریم باز لحظاتی هست که او خود را محروم حس کند چه کاریست که ما هم........
خوشحالم که دعاهای دوستم مستجاب شد و رتبه دخترش در علوم تجربی ۵۵۱ شد.و خوشحالم که مادر دوست صمیمی پسرم نتیجه زحمات خود را در محدود کردن فرزندش دید و او موفق شد که با رتبه ۱۵۱۱ در رشته ریاضی مادرش را راضی کند و خوشحالم که رقیب سرسختخدایا به فرزندان خوب مملکت ام همت و اراده و انگیزه و امید و امکانات مالی و....و منابع حمایتی خوب عطا فرما آمین
خیلی قشنگ بود.
افسوس که بیشتر والدین مثل شما فکر نمی کنند