اول از همه ،دستش طلا
: (کی؟
: همسرجان
: به چه مناسبت؟(واقعا چر؟)
: سم پاشی آشپزخانه و پاکسازی آنجا از شر سوسک های مینیاتوری (شیطون/ بلا)
دوم ،عروس خانوم ما در سن 36 سالگی با داشتن دو فرزند 10 و تقریبا سه ساله موفق شدند چشمان همیشه کم کار خود را لیزیک کرده و پایان نامه دکترا را دفاع کنند ،مبارک شون و مبارک مون.
سوم ، خاله جان هفتاد و چهار ساله ام فرمودند : دختر خواهر همانند دختر خود آدم میماند(با تمسک به ضرب المثل خواهر زاده ،خود زاییده است)،فلذا تو باید در هفته دوبار مهمان خانه من باشی تا هم جای خالی مادرت ،آزارت ندهد و هم من با تو ناگفته هایی را بگم که بعد ها بتوانی نقل کنی و اگر خواستی بنویسی شان .
چهارم ، آمدن این دو پسر و نوه های جیگر طلا ، مود (mood)غمگین مرا درجاتی به سوی شادی و نشاط سوق داد
خدا حفظشون کنه
ممنونم عزیزم
دلم شاد شد
حال خوب رو چه خوب منتقل کردین
حال خوبتون مستمر
خدا را شکر
چه حال خوبی داشت این پست رضوان جانم
بوس
چه خبرهای خوبی
همیشه حال دلتون عالی باشه
آره والله
مورد اول: دست شون درد نکنه. هیچی آزار دهنده تر از حضور مورچه و سوسک تو خونه نیست.

دوم: مبارک باشه
سوم: راست گفتن دیگه
چهارم: شکر خدا، ایشالا که خدا نگه دارشون باشه
ممنون زهرا پیچک جانم .