اگر به شما بگن:«آیینه»
به عنوان موضوع صحبت(نه موضوع انشا)،چی به ذهن تان می رسد؟
به ذهن من می رسد شعر :«دختر زشت»سروده «مهدی سهیلی».
خدایا بشکن این آیینه ها را
که من از دیدن آیینه سیرم
مرا روی خوشی از زندگی نیست
ولی از زنده ماندن ناگزیرم
شعر دختر زشت مهدی سهیلی را در کتاب اشک مهتاب دیدم ،خواندم و از بر شدم.
شاید چون خود را مصداقی از دختران زشت جامعه می دانستم.
ولی بیت های آخر قشنگ بود
:«دلم بر زشتی صورت شکیباست»
ماشاالله زیباروی و زیباخوی هستین

شعر قشنگی بود
عزیزدلمی
میدونم که زیبایی... از همون عکس کنار وبلاگتون زیبایی های رخسارتون مشخص هست
همونطوری که گفتم خودتون به خودتون سخت گیری میکنید
و البته همونطوری که گفتید حرف بقیه... امان از حرف بقیه...
تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست
ممنون از سر کشی تون به من تک و تنها،زیبا رو!
البته که من معتقدم هرکس زیبایی های مخصوص به خودش را داره
و این قضاوت در مورد خودتون نشان از سخت گیری خودتون به خودتون هست...
عزیز زیبا روی من!



ممنون که به وبلاگم سر زدی و اولین نظر را گذاشتی.من خوشگلم از نظر بسیاری ،ولی خودم احساسم را یدک میکشم .از بس بچه بودیم به مامانم می گفتند طفلکی این دخترت به خوشگلی خواهر بزرگترش نیست.که خب راست می گفتند ولی برام مهم نبود خوشگل نباشم و تازه لجوج هم باشم.بوس