نچاق

وبلاگ خاطرات

نچاق

وبلاگ خاطرات

خبر خوب

عزیز دل من ،نوه جون از مهد کودک خود تعریفای خوب می کنه.بالاخره عادت به رفتن کرد.

کاش وبلاگ ها تاب بیارند با این تغییرات.

نظرات 6 + ارسال نظر
گیل‌پیشی سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1403 ساعت 14:56 http://Www.temmuz.blogsky.com

انگار عمر وبلاگ‌نویسی داره به سر میاد

نه انشا الله عزیزم

Lily یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1403 ساعت 21:43

رفع فیلتر باید بهتر باشه چرا اوضاع خرابتر داره میشه

آکتاداس پنج‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1403 ساعت 23:26

سلام
شما دعوت شدین به کانال تلگرام آکتاداس
آیدی Aktadas

سلام.معذورمازحضور در تلگرام

محمدرها پنج‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1403 ساعت 08:35 http://Ikhnatoon.blogfa.com

وبلاگها شدن مثل شارژ یا دارو. ما هم وابسته به اونها. اگر نباشن روزهای بعد هیچ حرکتی نداریم و بدرد زندگی در دنیا نمیخوریم.
اگر نباشن و نتونیم بنویسیم تمام این داغیهای روی دلمون جمع میشن و زیر خروارها حرف نگفته دفن میشیم.

موافقم.خیلی رنج آور شده.نوشته ها را دوست دارم.

لیلی چهارشنبه 12 دی‌ماه سال 1403 ساعت 15:28 http://leiligermany.blogsky.com

مهد اولش سخته چون باید از اسباب بازی ها جدا بشی ولی بعد دوست پیدا می کنی و اوضاع فرق می کنه

خدا را شکر که مربی مهدشون را دوست داره.دختر جالبیه.اسم همکلاسی هاشو برام میگه.

سمیرا سه‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1403 ساعت 19:41

سلام صحبت های بچه ها خیلی بامزه ست

سلام عزیزم.شیرینی زبان کودکانه شان غم از دل می برد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد