سال 89 بود و اولین جلسه تدریسم (روانشناسی عمومی برای دانشجویان اتاق عمل)ساعت 2 تا 4 عصر شنبه.
دخترک با چشم گریان تو کلاسم نشسته بود و دل به درس نمی داد.به کناری کشیدم او را و سوآل کردم چی شده؟گفت این رشته (اتاق عمل) را دوست ندارم.استحقاقم قبولی در رشته داروسازی بوده.
خرداد ماه سال 92 با معدل خوب فارغ التحصیل این رشته(اتاق عمل) شدویکی از پسرای کلاس بهش گفت مشتاقم همسرم باشی ولی قبول نکرد.
بهمن ماه سال 1402 در اینستا گرام عکس روز فار غ التحصیلی اش از رشته داروسازی دانشگاه شیراز را گذاشته و نوشته حالا من یک دکتر دارو ساز هستم اینم کارتم وشماره نظام پزشکی ام.
انشاالله حال زندایی خوب بشه. نگاه خدا بهشون باشه
خدا کند به سلامت ازین مرحله عبور کنند.و دعای من به همه بیماران تحت عمل جراحی بوده تا الان.
سلام استاد عزیزم. خوبید؟
چرا نیستید نگران شدم
سلام عزیزم.
زن دایی امروز تو اتاق عمل(قلب باز)بوده اند و نگران بوده ام.تا ظهر فردا هم به هوش نخواهد آمد.دعا کنید.
با نظر نسیم موافقم
ولی به چه قیمتی؟ جوانیشو گذاشته

من بشخصه زندگی رو خیلی کوتاه تر از این میدونم که ادم بخواد همچین ریسک هایی بکنه
خوشم میاد از کسایی که مدیون خودشون نمیمونن
چه دختر کله شقی!(با اراده ای)
خوبه رشته اولش رو رها نکرده.
احسنت بهش.
او را راهنمایی کردند این درس را بخون با این رشته در آمد کسب می کنی و پول دانشگاه در رشته دارو سازی را پرداخت میکنی ولی هنوز ازدواج را برای خود دیر نمی داند 32 ساله شده.
آفرین
چه دختر با اراده ای
اما داروخانه ها خیلی مشکل مالی پیدا می کنند
بیمه ها با آنها بد تا می کنند
بله اراده اش ستودنیست.