نچاق

وبلاگ خاطرات

نچاق

وبلاگ خاطرات

 چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم (I Will Turn Off the Lights) را شاید بتوان بهترین کتاب زویا پیرزاد دانست. داستان این کتاب در شهر آبادان می‌گذرد و شخصیت اصلی داستان زنی به نام «کلاریس» است که همراه همسر و سه فرزند خود در این شهر زندگی می‌کند. شخصیت اصلی این داستان اگرچه با چالش عجیب یا تعلیق زیادی روبه‌رو نمی‌شود، آغاز به روایت زندگی به‌ظاهر معمولی خود برای مخاطب می‌کند و همین روایت‌های ساده و روان او می‌توانند مخاطب را با خود همراه کنند و به دل زندگی شخصیت اصلی داستان ببرند.

هراس از احساسات

https://farsicast.com/727/fear-of-feeling/

انتخاب رشته با میل مادر

قبول شده بود دندان پزشکی ولی از رفتن بر سر کلاس امتناع می کرد رشته عکاسی دانشگاه  را بیشتر دوست داشت مادرش که دکترای بهداشت داشت و پدرش که که دکترای زبان داشت او را ملزم کردند رشته دندان پزشکی بخواند و تخصص هم قبول شد .رادیولوژی دندانی .دیدم در یکی ا از شهرهای کوچک اجازه داشتن مطب به او داده اند .مامانش گفته اند رشته ای قبول شده ای که  آرزوی بسیاری دانش جویان است عکاسی هم در کنارش کنی میشه


پی نوشت به نقل از میگنا  :

بگذارید بچه‌ها مسیر زندگی‌شان را خودشان انتخاب کنند و اگر از شما مشاوره خواستند به آنها کمک کنید. اگر شما والدین گرامی نتوانسته‌اید به آرزوهای خود برسید دلیلی ندارد فرزندانتان پاسخگوی ناکامی‌های شما و تفاخر شما بشوند.(دکتر حمید سوری)



پ.ن.2-:دوستی متخصص بالینی می‌گفت من پدر و مادرم را نمی‌بخشم که علیرغم عشق من به رشته ریاضی و فیزیک مرا مجبور کردند پزشکی بخوانم. مطمئن هستم اگر آن رشته‌ها را می‌خواندم می‌توانستم دانشمند برجسته‌ای در آن حوزه‌ها شوم.

بازی با سرنوشت

مریم متولد دی ماه 80 هست .رشته روان شناسی خونده.مامانش برای تربیتش خیلی تحمل سختی کرده .فقط بیست و دو ساله است.قصد داره به این زودی ازدواج کنه.به خواستگار ها اجازه میده جلو بیان.از من هم سوآلاتی می پرسد.به خودش مطمئنه.چش قشنگ و قد بلنده.تو خونه خیلی نق زده به پدر و مادرش.اما اونا خاص تربیتش کرده اند.ببینم با سرنوشت خود چه می کنه.

مادر نمونه بودن

خدایا !

پروردگارا!

چگونه مادری باید بود؟

آیا این زیبا رویانی را که به ما داده ای ،هدیه تلقی کنیم؟

آیا به خود سخت گرفتن است؟اگر خود را موآخذه کنیم که آنجور که شایسته شان است باهاشون رفتار نکرده ایم؟