هر کدام از ما نیاز دارد به کسی ، که با او بی پرده راز دل بگوید.وتاثیر خود را بر او ببیند.تا احساس تنهایی نکند.
عروس ملوس فامیل ما با همسری که نسبت به او بیگانه بود ساخت تا مادرش رها شود از ، سرزنش هایی که متعاقب طلاقش می شنید.
این بیگانه ثروتمند،والبته منصف، مستخدمه و راننده در اختبار همسر بیگانه از خویشش قرار داد و دارای چهار فرزند شدند که آرام دل مادرشدند.دو پسر و دو دختر هرکدام ،یک همدم.حتی پسرها.
امروز که با تو سخن میگویم او در کنار فرزندانش در خانه ای ویلایی و چشم روشن به نوه ها دوران پیری را به زیبایی میگذراند.
ونثار روح ولی نعمت خود درود می فرستد.
خیلی وقت ها ازدواج ها شروع نادرست و تلخی دارن البته شاید به نگاه ظاهر ، اما درونمایه و ذات خوبی پیدا میکنن
عروس جوان و داماد مسن ولی ثروتمند
خیلی ها برای حفظ ظاهر و برقراری آرامش در زندگی
از خود زندگی می گذرند
«از خود زندگی»میگذرند؟