راستش رضوان جان جانانم، این تا کی معنی نداره که. مثل اینه که بگیم من تا کی باید سه وعده غذا بخورم، تا کی باید حموم برم و ... هرچی که برای ما نیازه و ضروریه، مادام العمر ضروریه . من که اینجوری بهش نگاه می کنم و دیگه حس خستگی چندانی سراغم نمیاد
چه پاسخ به درد بخوری بود ممنونم.فکر کنم از بس تنبلم.به قول شما مقدمات تدارک صبحانه و ناهار و شام هم سلب ازادی می کنه
منم اوایل دوست نداشتم اما دیدم چاره ای نیست بی دارو حالم بد میشه!؟ آدم همیشه سعی کرده مستقل باشه اما حالا وابسته شده خیلی دردناکه!؟ اما همینا نفس آدم رو سمباده می کشه، لطیف تر و با ملاحظه تر میشی بیشتر مردم رو درک می کنی می تونی خودت رو جای دیگران بگذاری چون درد کشیدی درد رو می فهمی
خواهر خدایش بیامرزد می گفت چه ذوقی می کنم صبح هوا روشن شده ومیتونم صبحانه بخورم .چقدر لذت داره ظهر بشه شکم به قار و قور بیفته و ناهار طلب کنه به به ا۰ز شام دور همی.اینم مثل غذاست
یه داروی کوچولو موچولوئه رضوان جانم عوضش باعث میشن ما همیشه شما رو داشته باشیم.
آره ، ولی آدم اسیرش است.قبل از آنژیوگرافی قلب ،مدتی همه دارو ها را نخوردم انگار که چیزی ام نیست.دکترم گفت ممکنه این دفعه به رگ های مغز ضربه بزنه.حتی اگر منو ندیدی به همون روال قبل خوردن دارو را ادامه بده.وای
یه وقتهایی فکر کنین این دارو ماروها مثل مسواک زدن یا شونه کردن موها جز زندگی همه است.در عوض کل روز مال شما میشه. هدیه زندگی کم هدیهای نیست. زنده باشین
ممنون ،چه آموزش جالبی!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
من هم استاد.
ولی حتما مرتب مصرف کنید. مراقب سلامتیتون باشید استاد. دوستتون دارم.
راستش رضوان جان جانانم، این تا کی معنی نداره که. مثل اینه که بگیم من تا کی باید سه وعده غذا بخورم، تا کی باید حموم برم و ... هرچی که برای ما نیازه و ضروریه، مادام العمر ضروریه .
من که اینجوری بهش نگاه می کنم و دیگه حس خستگی چندانی سراغم نمیاد
چه پاسخ به درد بخوری بود ممنونم.فکر کنم از بس تنبلم.به قول شما مقدمات تدارک صبحانه و ناهار و شام هم سلب ازادی می کنه
منم اوایل دوست نداشتم اما دیدم چاره ای نیست بی دارو حالم بد میشه!؟
آدم همیشه سعی کرده مستقل باشه اما حالا وابسته شده خیلی دردناکه!؟
اما همینا نفس آدم رو سمباده می کشه، لطیف تر و با ملاحظه تر میشی بیشتر مردم رو درک می کنی می تونی خودت رو جای دیگران بگذاری چون درد کشیدی درد رو می فهمی
خواهر خدایش بیامرزد می گفت چه ذوقی می کنم صبح هوا روشن شده ومیتونم صبحانه بخورم .چقدر لذت داره ظهر بشه شکم به قار و قور بیفته و ناهار طلب کنه به به ا۰ز شام دور همی.اینم مثل غذاست
یه داروی کوچولو موچولوئه رضوان جانم
عوضش باعث میشن ما همیشه شما رو داشته باشیم.
آره ، ولی آدم اسیرش است.قبل از آنژیوگرافی قلب ،مدتی همه دارو ها را نخوردم انگار که چیزی ام نیست.دکترم گفت ممکنه این دفعه به رگ های مغز ضربه بزنه.حتی اگر منو ندیدی به همون روال قبل خوردن دارو را ادامه بده.وای
یه وقتهایی فکر کنین این دارو ماروها مثل مسواک زدن یا شونه کردن موها جز زندگی همه است.در عوض کل روز مال شما میشه. هدیه زندگی کم هدیهای نیست. زنده باشین
ممنون ،چه آموزش جالبی!