نچاق

وبلاگ خاطرات

نچاق

وبلاگ خاطرات

مهربانی

عکاس از من عکس گرفت ،دلم سوخت که دیگه سوژه نیستم.ولی او با روتوش تغییراتی مطلوب در آن ایجاد کرد.آرامتر شدم.

نظرات 5 + ارسال نظر
هدیه شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 07:09

"فدای خط اخم تو ،کی میگه دیگه پیر شدی
تو بینظیر شدی ؛این حرف قلبمه "

یه ترانه ی زیباست که من اکثرا گوش میکنم ...
من خودم دوست ندارم پیر شدن‌ رو اما افرادی مثل شما لحظه لحظه ی بودنشون زیباست دلشون تو چهره شونه همونقدر پاک همونقدر دوست داشتنی ...خدا حفظتون کنه

ممنون شرمنده می کنید

هنوز زندگی پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 00:42 https://hanooz-zendegi.blogsky.com/

رضوان جانم، شما زیباترین و مهربونترین سیرت جهانو دارین. به نظرم صورت هر کس آینه ی سیرتشه. زینرو مطمئنم شما جزو قشنگترینایین

ممنون .عزیز نازنینم.
اتفاقا من ،مهربونی شما را می ستایم.

قره بالا چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 21:01 http://Www.eccedentesiast33.blogsky.Com

هرجوری که باشید عزیز دل همه هستین

نظر لطف شماست

گیل‌پیشی چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 18:50 https://temmuz.blogsky.com/

استاد عزیزم قلب شما زیباترین و شاداب‌ترین قلب هست. چه بسیار چهره‌هایی که قلبی تیره دارن.
خیلی دوستتون داریم.

من خوانندگان وبلاگم را و (بعضی وبلاگیست ها را )خیلی دوست دارم.

گیل‌پیشی چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 10:18 https://temmuz.blogsky.com/

خطوط روی چهره، نشان سال‌های زندگی و تجارب ارزشمنده. باید قابش گرفت.

همیشه دوست داشتم مسن شوم چون مادر بزرگامو دوست داشتم ازشون آرامش می گرفتم ولی الان که عکاس عکس گرفت از افتادگی پوستم دلم گرفت.کجا رفت آنهمه شادابی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد