نچاق

وبلاگ خاطرات

نچاق

وبلاگ خاطرات

یواش ،یواش،صدای پاش

امروز بیست و چهارم اسفندماه،آخرین چهارشنبه سال۱۴۰۱،روزی که پروین خانم عزیز،نماز توسل به امام جواد(ع) میخونه تا خانواده اش به آرامی روزها را پشت سر بگذارند.جالبه که همسرش احمد،هم باهاش همراهی میکنه.


جالبه ما همه مهمان خونه خواهر همسر بودیم و احمد آقا تو حیاط مشغول خواندن پنجاه رکعت نماز مستحبی به نیابت از مادرش بود.بچه ها مشغول والیبال،خانم ها مشغول گله از خانواده همسر ها بودند و ...


خدا کند دل هیشکی این روزای آخر سال گرفته نباشد  و اگر گرفته راهی برای رهایی بیابد.

کاش امیرحسین برادرم هنوز زنده بود تا حوض خونه اش را پر از ماهی قرمز میکرد و آخرین تعمیرات لوازم برقی را ،به همسرش هدیه میداد.

روزای آخر سال نود و هشت را با شادی گذراند، ولی آخرین روزای فروردین را ندید،که اگر زنده مانده بود  ، تولد ۴۹(چهل و نهمین) سال 

زندگیش را در کنار دختر و پسر دانشجوی خود جشن می گرفت.

قدرت بدنی ،تکنیک های بوکس و تکواندو ،هنر شنای قورباغه و از همه مهم تر حضور در همه گرفتاری های دوست و آشنا و فامیل را واگذار کرد و رفت.چقدر عزیز پدرمان بود.بیستمین سالگرد پدر،در کنار او بود .

نظرات 3 + ارسال نظر
محمد رها شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 14:53 http://Ikhnatoon.blogfa.com

سلام
سالی خوب و خوش براتون آرزو دارم. خدا همه رفتگان رو رحمت کنه

قره بالا چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 20:39 http://Www.eccedentesiast33.blogfa.Com

سلام رضوان نازنینم
امیدوارم این روزای آخر سال بهتون خوش بگذره کنار اقوام(البته اگه از نبود عزیزان درگذشته فاکتور بگیریم)
خدا همه اموات رو بیامرزه
دیدن جای خالی این آدما هیچوقت تکراری نمیشه

سلام چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 11:47

سلام
روحشان شاد باد
نوشته ی یک خواهر داغ دار آدم را دگرگون می کند
مرد هم مردهای قدیم
الان نوه ی هژده ماهه را که واکسن زده است
را روی پا خواباندم
مادرش سر کار لست
و مامان بزرگش از استخر نگذشت
قراره دو قلم جنس خریداری شده هم برایمان ارسال کنند
و یک قلم هم جداگانه
استرس داشتم اگه یهویی زنگ بزند که پشت دریم
چه کار کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد