نچاق

وبلاگ خاطرات

نچاق

وبلاگ خاطرات

اندازه نگه دار که اندازه نکوست

یه روز یه خانوم اقدام  کننده به خودکشی را آوردند تو کلاس دانشجویان تا بگوید چگونه افکار خودکشی اش از سرش پریده

به دکتر گفت اون قرص را که دادید طبق دستورتان مصرف کردم دیگه افکار خودکشی سراغم نمیاد

 دکتر گفتند چگونه توضیح بده

بیمار مرخص شده از بخش روان پزشکی گفت

اول ها باریک بین بودم حساس بودم زود رنج بودم اما انگار دیگه خونسرد و با حوصله و صبور شده ام به من میگن سیب زمینی بی رگ شده ای

دکتر گفتند دارو ات را باید تنظیم دوباره کنم حدی داره

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد