امروز مراسم خاک سپاری همون (پدری)مردی بود که احتباس ادرار داشت.از هشت و۵۰ دقیقه تا ۱۱،۳۰ معطل سپردن او به خاک بودیم،دخترش غش می کرد .نوه اش غش می کرد.طفلکی ها.
کفر می گفت همون دخترش
هرچی میخواستند دلداری اش دهند موثر واقع نمی شد.
من سعی نکردم کمکی کنم.
امروز زن دایی را آنژیو می کنند تا رگ های قلب بررسی شوند .دعا کنید به خیر بگذرد.
دختر کوچولوی پنج ساله با پسر بچه هفت ساله تو حیاط دعواشون شده.
پسره میگه : پسرا شیرن مث شمشیرند.دخترا باد بادکن ، دست بزنی میترکن.
دختره میگه :پسرا پنیرن. دست بزنی میمیرن.
کل کل.یک به دو-داس دادن و اره گرفتن
تا کی میخوان به جون هم بیفتند؟
مامانا به جنگ شون خاتمه میدن.
از دیدار هم محروم شون میکنند.
نخود نخود ،هرکی رود خانه خود.
کاش به نحو بهتری به جنگ شون خاتمه میدادید.
مثلا اینو یادشون بدن.
قبل از رای دادن حتما کتاب گریز از آزادی اریک فرام را بخونید.
روشن میشیه برایتان که چرا داشتن کسی در راس برایتان مهمه.