<خانم طلا > ، دوست من ، به همسرش تو جلسه خواستگاری گفته بود :
< من از شما خوشم نیومده و شما اصرار داری با زنی ازدواج کنی که دوستت نداره ؟ این عاقلانه نیست آیا هست؟>؟؟؟
مرد میگفته شما اجاز دهید تا من تلاش خود را بکنم .گز نکرده می برید قصاص قبل از جنایت می کنید .
زن گفته عمری از من بگذرد تا شما ببینید می شود؟
مرد گفته خود دوست هستید دیگر دوست هم باشید همیشه رمضون ؟خب یکبار هم شعبون.
شما اجاز بدهید زمان به شما اثبات خواهد کرد که من تلاش خود را کرده ام.دیگه این به تلاش من بستگی دارد.شما حتی اجازه نمی دهید من شانس خود را امتحان کنم؟
خانم طلا گفته مث روز برام روشنه که در بضاعت تو نیست مرا خوشبخت کنی حتی اگر از نهایت تلاش خود بهره بگیری
مرد گفته با عرض معذرت کم لطفی می کنید مگر شما علم غیب دارید؟
زن گفته علم غیب ندارم از شواهد و قراین اینجور استنباط می کنم.و نمی خواهم فرصت هایی را که متعلق به خودم است در اختیار دیگران قرار دهم مگر اینجا موسسه خیریه است؟دو دوتا چارتا
خانوم طلا میگه : <دریا را در کوزه نتوان جا داد. چهل سال زندگی را بیام لحظه به لحظه برایت نقد کنم>؟ اینکه میشه نوشتن کتاب زندگی.فقط تو بدان من اونجورها هم که نشان میدم ؛ خشن نیستم.او زن خوبی را نشان کرده و همین قدر که گوهر شناس بوده؛ کلی از راه را رفته . خودم را می شناسم و قدر خود را نیز میدانم .خوب میدانم؛ کجا جدی باشم؛ کجا کوتاه بیایم .>
پ.ن1
یه مرد زمانی دوستت دارد که
شاد کردن تو دغدغه اش باشد
دوست داشتن تو زندگیش باشد
خوشبخت کردن تو ماموریتش باشد
مراقبت و محافظت از تو شغلش باشد
مراقب باشید بهش خیانت نکنید .دل تان را نزند
عجب دوست باحالی دارید
بیش ازینا با حال است.
پی نوشت ها زیبا بودند
آره،موافقم.
چه پ. ن. قشنگ بود

ان شاءالله همچین مردی منو در زمان درست پیدا کنه 


آمین یا رب العالمین 


بله ان شا الله خانم