نچاق

وبلاگ خاطرات

نچاق

وبلاگ خاطرات

سفر به غرب کشور

سال هشتاد و نه بود .ماشین نو داشتیم با علی خواهر زاده و پسرم رفتیم به سوی غرب کشور تبریز ارومیه اردبیل و بعد شمال رشت.

حیف که اعلام قبولی پسر در دانشگاه سفر را نیمه تمام باقی گذاشت.

نذر خوراکی برای یه مامان گربه

تو باغچه حیاط دیدمش.سه تا نی نی گربه را مث شیر محافظت می کرد .تا چشمم افتاد به توله هاش فش فش کرد که یعنی.><<<<< مگه دیدن داره؟>>>>گربه ندیدی تا حالا؟

تو فریزر گردن مرغ داشتم با زود پز پختم و پایکوبان در دست گرفته به سوی مادر مسئولیت پذیر گربه های کوچولو رفتم .با تردید نگاهم کرد گویا از آدمیان دیگری ضربه خورده بود و اعتماد نمی کرد با احتیاط که فراری نشود گذاشتم تو باغچه و با یه چوبدستی هل دادم نزدیکش .کمی خورد .خوشش آمد .به خوردن ادامه داد .با خود فکر میکردم آیا خدا این نذر را از من قبول میکند؟

بعد از خوردن مادری گربه ها ،توله ها به کنار مادر لمیده بر خنکای کف باغچه آمدند و مکیدن شیر را آغاز کردند .منظره قشنگی بود.حیف که موبایلم برای عکس و فیلم گرفتن آماده نبود.

آهای آدم بزرگا دلم از شما گرفته.نکنید اینکار را

عجب از این آدم

هرزن داشتن یه بچه را حق خود می داند.

هر بچه داشتن پدر را حق خود می داند.

هر مرد داشتن یه همسر را حق خود می داند.

به راستی چرا درین عالم هر کدام از ما ...

چقدر دوست داشتیم دست تنها نبودیم

چقدر دوست داشتیم ...

دلم نمی خواد همسری کنم.دلم نمی خواد مملکت وجودم در اختیار کسی باشد.دلم برنامه میخواهد.دلم سکوت و آرامش می خواهد.دلم احساس خوب مفید بودن میخواهد دلم فرزندی زیبا می خواهد

نظر دانشجو های کلاس درس روان شناسی من

بگویید من چه جور آدمی ام.

مایده کریمیان:من جدی هستم.

درس خون و منطقی هستم.

ریلاکس و خوش اخلاقم

محدثه ورپایی :بد اخاق و تند خو هستم.

معین:من سایلنت هستم و شوخ طبع و خسته

کاوه چولی :مسیولیت پذیر هستم.

احسان یوسفی :درس خون و خوش اخلاقم.

امینی بازیگوش و صادق و خوش گذران هستم.

نقدی :بسیار خوب هستم.

آقای جعفری نماینده کلاس :درس خوان و خوش گذران و بی تفاوتم

کنعانی :خیلی خوب و ساده کمی مذهبی هستم


فرانک رحمانی:مسِیولیت شناسم

ژاله سر افرازیان :اجتماعی خوش رو و منطقی هستم

نیکبخت:پر رو هستم

عباس زاده :شوخ طبع و صادق هستم.

شادی خرم :بامعرفت ام.

ریز بین و نکته سنجی هستم.

خب پنجره جو    هری(هاری)

یه قسمت از شخصیت مون را خودمون می شناسیم و به دیگران میگیم اینجوری ام .مثلا من آدم رو راست یا رک هستم.من خیلی حساسم.من آدم تو دل برویی هستم .من آدم زود رنجی هستم.من آدم کنجکاوی هستم.من آدم  ریز بین و نکته سنجی هستم.



اما یه قسمت از شخصیت مون را دیگران نظر میدن و ما یا خوشحال میشیم که این استنباط را از من داره یا به شدت مخالفت می کنیم

مثلا همسر تون به شما میگه تو آدم وقت نشناسی هستی.خواهرتان به شما میگه آدم متوقعی هستی.دوست تان میگه تو آدم سر و ساده ای هستی .معلم تان میگه تو آدم نکته سنجی هستی . بیمارتان میگه تو آدم دلسوزی هستی.


یه قسمت شخصیت را نه خودت میتونی تعریفی ازش بدی نه دیگران .به این قسمت میگن قسمت نا خودآگاه شخصیت که بر همه رفتار های آگاهانه شما دست اندازی میکنه مثلا میگی از دهنم پرید اینو گفتم تصمیم نداشتم بگم .یا رنگ از روی شما میپره وقتی کسی را که می بینی که قبلن ها دوستش داشتی (از پریدن های رنگ و از طپیدن های دل عاشق بیچاره هر جا هست رسوا می شود)

و قسمتی از شخصیت آن قسمت است که خودت و طرف با هم اتفاق نظر دارید اینجور است .مثلا همسرتان میگه تو آدم ساده لوحی هستی و شما اصلاحش میکنی و میگه نه خیر از مهربونی منه تو اسمش را بذار ساده لوح .خب دلم نمیاد کودک کار می بینم یه پولی بهش ندهم.آره من همین جورم که تو میگی و ازین بابت خوشحالم

مکانیسم های دفاعی

شیوه اندیشیدن را تغییر می دهد.

گرچه موقعیت تنش زا را تغییر نمی دهد.

کمک می  کند سازگار شویم.

جنبه خود فریبانه دارد صورت مسِله را پاک می کند افراط در بکار گیری آن موجب  بیماری روانی می شود.

تدابیر ناهشیارند .همه مون داریم استفاده می کنیم ازش.

حداقل اینه

از ذهن خود آگاه محافظت می کند از خرد سالی آموخته می شوند در خانواده هایی که والدین زیاد استفاده می کنند.